ظاهری غلطانداز
🍃به ظاهر غلطاندازش نمیآمد که با قرآن میانهای داشته باشد؛ ولی جزء کسانی بود که ختم قرآن را انتخاب کرد.
🍃بعد از اینکه استاد گفت: «چهار نمره از بیست نمرهی پایان ترم، ختم قرآن هست. ناظری بر شما نیست، شما هستی و خدای خودتان. هر کس هم نمیخواند، بگوید تا همین الان چهار نمره را بهش بدم!»
💫از همان ابتدای خواندن قرآن ششدانگ حواسش به آنچه بود که میخواند. آیاتی که به نظرش خاص میآمد در دفتری یادداشت میکرد. گاهی بخشی از آیات را روی همان خط قرآن هایلایت میکرد.
☘️به آیات حجابِ سوره نور که رسید، چند بار آنها را خواند. باورش نمیشد! انواع حجاب را خداوند آنجا گفته است.
حجاب چشم
حجاب بدن
حجاب چگونه حرف زدن
و...
🍀به سراغ کتاب تورات و انجیل رفت. حتی آنجا هم در مورد حجاب سخن به میان آمده است. عطش بیشتر دانستن او را به سمت روایات و کتابهای مذهبی کشاند تا بیشتر بداند.
🎋حالا دیگر خیلی چیزها میدانست که قبلا به گوشش هم نرسیده بود. سختترین و مهمترین تصمیم زندگیاش را گرفت.
یک روز بیمقدمه چادر سر کرد. مثل هر روز عادی، بدون توجه به نگاههای متعجبانه مادر خداحافظی کرد.
☘️دانشگاه که رسید دوستانش هم نگاههای خاصی به او داشتند؛ ولی او مثل قبل خوشوبش میکرد و رفتاری عادی داشت.
نیش و کنایهها آغاز شد؛ آن هم از دوستان صمیمی و نزدیکش.
🌾نازنین دهانش رو کج کرد و گفت: «زهره این گونی چیه انداختی رو سرت؟! بنداز دور.»
ترانه با تمسخر نگاهش کرد و ادامه داد: «اُمل تو جمعمون نداشتیم که جنسمون جور شد!»
صدای شکستن قلب زهره از بیمهری آنها در وجودش پیچید. هر چه خواست بیاعتنا به حرفهای دوستانش رفتار کند تا شاید کمکم درستی راه او را بپذیرند؛ ولی آنها دست از سرش برنمیداشتند.
✨ته دلش قُرص و محکم بود که مسیر درستی را انتخاب کرده است. با خودش زمزمه کرد: «شبیه فاطمه شدن چه قدر سخته.»
آهی کشید و گفت: «حضرت مادر خودت راهمو آسون و هموار کن!»
🍃روز سختی را پشتسر گذاشت. با کولهباری از نامهربانی وارد خانه شد. مادر با چهره در هم کشیدن، نارضایتی خود را نشان داد. پدر اما با دیدن ظاهر متفاوت او چشمانش برقی زد. نگاهی از سر تا پای دخترش انداخت. چند قدم به سمت زهره برداشت. با دستان بزرگ و قوی دو طرف بازوی او را گرفت و پیشانیاش را بوسید.
🌺بغض در صدایش فقط اجازه داد یک جمله بگوید: «عزیزم چه بهت میاد.» لبهای زهره به دو طرف کش آمد و تشکر کرد. همان یک جمله کار خودش را کرد. او را در ادامه دادن مسیرش مصممتر نمود.