تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱۰۵ مطلب با موضوع «سیره علما» ثبت شده است

 

دختر شهید بهشتی نقل می کند:

زندگی در یک آپارتمان در آلمان، خیلی یکنواخت و خسته کننده بود؛ به ویژه برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با آن همه آشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم.

پدرم برای جبران این مسئله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت می برد. جالب اینجا بود که حتما قبل از این مسافرت‌های کوتاه از همه ما سوال می‌کردند: «بچه‌ها این هفته کجا برویم بهتر است؟»

وقتی نظر ما را می‌گرفتند حرکت می‌کردیم. با این روش حتی برادر چند ساله‌ام هم احساس می‌کرد که نظرش در خانه مهم است و به حساب می‌آید.

منبع:سیره شهید بهشتی(رحمت الله علیه)، ص۷۹

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۲۴ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی رحمت الله علیه به دخترانشان بیشتر احترام می‌گذاشتند و می‌فرمودند:« به اینها باید محبت بیشتری شود، تا در زندگی آینده با نشاط باشند و بتوانند همسری خوب و مادری شایسته باشند.»

همسرش عقیده داشت که دختر باید در خانه کار کند اما علامه می‌فرمودند: «به آنها فشار نیاور، آنها اکنون باید آرامش داشته باشند و هنوز موقع کار کردنشان فرا نرسیده است.»

دختر علامه نقل می‌کند: بعضی مواقع غذایی درست می‌کردیم که کمی خراب می‌شد، پدرم اصلا به روی خودش هم نمی‌آورد و خیلی هم تعریف می‌کرد. به مادرم می‌فرمود: اینها امانت خدا هستند، هر چه آدم به این‌ها احترام بگذارد، خدا و پیغمبر خوشحال می‌شوند.»

ایشان ادامه می‌دهد: تربیت ما فقط در دوران کودکی شکل نگرفت من پس از ازدواج نیز همیشه از راهنمایی پدرم بهره‌مند می‌شدم.

منبع:جرعه‌های جانبخش، ص۳۹۳

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امام خمینی(رحمة الله علیه) شخصیت معاصری بود که با وجود ایشان مردم توانستند یک الگوی محسوس و جامع را درک کنند، مشغله‌های سیاسی، هرگز ایشان را از توجه به امور دیگری چون خانواده و تدریس و... باز نداشت.

خانم فاطمه اشراقی می‌گوید: «امام برای فرزندانش احترام خاصی قائل بودند و بسیار خوش رو و با متانت با آنها رفتار می‌کردند. گاهی اوقات بدون این‌که چیزی به ما بگویند، به بهانه‌ای به آشپزخانه می رفتند و برای ما چای می‌ریختند.

البته ما از این رفتار ایشان احساس شرمندگی می‌کردیم ولی امام با این کارها کمال مهمان نوازی و در حقیقت بهترین رفتار را نسبت به فرزندان خود نشان می‌دادند.حالا وقتی به یاد آن روزها می‌افتم، تمام وجدم از این افتادگی امام به درد می‌آید.

  برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(قدس سره الشریف)، ج۱، ص۱۹

 

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در خاطرات آیت‌الله مرعشی نجفی آمده است:

زمانی که در نجف بودیم، یک روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود.

ماندم چه کنم، خدایا امر مادرم را اطاعت کنم؟ از طرفی می‌ترسیدم با بیدار کردن ایشان، باعث رنجش خاطر مبارکشان شوم.

خم شدم و لب‌هایم را کف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه[پدرم] به خاطر قلقلک پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهاب‌الدین تو هستی؟! عرض کردم: بله آقا.

 دستش را به‌سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیت‌الله شهاب الدین مرعشی نجفی می‌فرمود: هرچه دارم از برکت دعای پدرم است.

هزار ویک نکته اخلاقی از دانشمندان، اکبر دهقان، ص277

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دختر حضرت امام(رحمه الله علیه) می‌گویند که تا خانم نمی‌آمدند امام(رحمه الله علیه) دست به غذا نمی‌زدند یا اگر مهمان می‌آمد، خودشان می‌رفتند در آشپزخانه کار می‌کردند.

پا به پای آفتاب، ج1،صص92و97


@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۴ دی ۹۹ ، ۰۷:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر