تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۷۰۳ مطلب با موضوع «سیره شهدا» ثبت شده است

 

خستگی از چهره‌اش می‌بارید. به بچه‌ها گفت خسته‌ام و نمی‌توانم با شما بازی کنم. بچه‌ها هم پذیرفتند. بعد از چند دقیقه به آشپزخانه رفتم. از آنجا بچه‌ها را نمی‌دیدم، ولی صدای بلند خنده‌شان را می‌شنیدم. خودم را رساندم پیششان دیدم بابایشان با تمام خستگی‌ای که داشت، دلش طاقت نیاورده و همبازی‌شان شده است. آخرین بازی بچه‌ها با بابا مهدی‌شان بود. فردایش رفت و به شهادت رسید.

 

شهید مهدی نعیمانی

سبک زندگی فاطمی، ص۵۶

 

@tanha_rahe_narafte

 

سارا علیدوستی
۱۶ دی ۹۹ ، ۰۷:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

سلام برشما مهربان!

سلامی به وسعت یکسال دلتنگی

یکسال کم داشتنتان

 

چقدر دیر شناختمت، چقدر چهره دلنشینتان پراز آرامش است، زمانی که بال

گشودید و دعوت حق را لبیک گفتید صورتی نبود تا ببینیم چه شوقی در چهره شما بود.

 

تصویرمان از چهره شما لبخند با دوستان و خشم و غضب با دشمنان است

رابطه تان با فرزندان شهدا .

حضورتان در میان مردم .

ایستادن و نشستنان در کنار رهبر امت.

مرد میدان بودنتان در خاکریزهای شام و عراق.

حضورتان در خوزستان

ستودنی است.

 

دوستت دارم سردار دلها، اینجا همان دنیاست، با یکسال دلتنگی، بغض، اندوه.

 

جای شما بسیار خالی است؛ روزهای سختی را میگذرانیم، برایمان دعا کنید

دعایی از جنس توسلهایتان برای امضای شهادت.

حرفهایمان را به بی بی زینب و خانم رقیه جانمان برسانید بگویید کسانی از

سرزمینتان که به کتب آنها خوانده میشوند عرض حاجت دارند.

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

همسر شهید زین الدین درباره اهتمام این شهید به یاری دادن همسر در امور منزل می‏ گوید: ظرفهای شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. وقتی می‏ رفتم آنها را بشویم، می‏ دیدم همانجا در آشپزخانه ایستاده، به من می‏گفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». به او می‏ گفتم: مگر چقدر ظرف است؟ در جواب می‏ گفت: هر چه هست، با هم می‏ شوییم

یک روز خانواده مهدی همه منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیاورم. وقتی آمدم، دیدم همه تقریباً نصف غذایشان را خورده ‏اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.

 یادگاران، کتاب زین الدین، ص 19

 


 @tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۲ دی ۹۹ ، ۰۹:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر