تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۳۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتباط با فرزندان» ثبت شده است

 

 

🍃تاریکی و سکوت اتاق، وحشت به جانم انداخت. با پشت دستانم، چشمانم را ماساژ دادم. چند دفعه پلک زدم تا توانستم حجم بدن‌های اطرافم را واضح ببینم. 

 

🌾دلم هوای شنیدن صدای قلبش را داشت. می‌خواستم روی سینه‌اش آرام بگیرم. آهسته جلو رفتم. آرام دستم را روی سینه‌اش گذاشتم. پایم را محکم روی تشک فشردم و با یک حرکت روی سینه‌اش خوابیدم. 

 

❤️گوشم را روی محل قلبش چسباندم. صدای تپش برایم زیباترین آهنگ زندگی بود. چند ثانیه بعد، گرمای دستش را روی کمرم حس کردم. حس خوشبختی و آرامش بر جانم نشست. دیگر از هیچ نترسیدم. خوابم برد. وقتی بیدار شدم، رفته بود.

 

☘️ شب‌های ناآرام و ترسناک، رخ نمودند. گریه‌ها و بی‌تابی‌هایم مادر را کلافه می‌کرد. بالاخره روزی مادر من را بالای سر جعبه‌های مستطیلی برد. پرچم روی جعبه چوبی را کنار زدند. پدر درون آن خوابیده بود. بوی همیشه را نمی‌داد. بوهای جدید، بوهای تازه، بوهای ناآشنا در بینی‌ام پیچید. مادر کمکم کرد تا برای آخرین بار صورتش را لمس کنم و ببوسم. اشک روی گونه مادر روان شد. او را محکم بغل کردم. بغضم ترکید. مادر، من را محکم در آغوش گرفت. آهسته لالایی خواند و با بغض گفت: «بابا دیگه مال ما نیست.»

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۱ اسفند ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

📝بسیاری از والدین آرزو دارند فرزندانی کامل و از همه حیث عالی تربیت کنند، لذا تصور می‌کنند برای این کار باید فرزندشان را مرتباً به زیر تیغ انتقاد و اخطار ببرند تا او را از اشتباهات رفتاری خود آگاه کرده و خوب بار بیاورند. غافل از اینکه بکن نکن‌های مستمر پدر و مادر و امر و نهی‌های غیرضروری و انتقادهای مداوم جز حقارت درونی نتیجه‌ای در بر نداشته و کودکی بدون عزت نفس و خجالتی را تربیت می‌کند که مدام خود را مستحق تحقیر دانسته و همین احساس حقارت او را عصبی و خشن می‌سازد.

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۱ اسفند ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

❄️مریم مشغول درست کردن شام بود، که صدای علی بلند شد: «ماما، ماما داله بَلف میاد.»

🌨مریم کنار پسرش، پشت پنجره رفت و به بیرون نگاه کرد: «آره مامان جان ، داره برف میاد.»

🍃علی روی نوک انگشتان پایش خودش را بیشتر بالا کشید،پرسید: « ماما، بَلف چه‌طولی میشه؟»

☘️مریم نگاهی به پسرش کرد: «یعنی چه طور به وجود میاد؟»

🎋علی تند سرش را تکان می‌دهد: «آله»

⚡️_خوب وقتی هوا گرم گرم بشه آب رودخونه و دریاچه و دریا بخار میشه یعنی خورشید خانوم اونا رو میکشه سمت خودش،  اونا  میرن بالای بالا یه جای دور دور ، جای که خیلی خیلی سرد. مثل وقتی که شما میری تو اتاق دیگه بخاری نیست سرد میایی میگی مامان سردم شد.

✨علی با خنده گفت: «آها آله ، پپسش اون میله یه جای سَلد؟»

🔹_آره مامان جان، بعد اونجا که حسابی سردشون شد، میخوان گرم بشن سریع میان پایین.

🔘بعد با لبخند اضافه کرد: « وقتی به زمین پیش ما می‌رسند  برف رو سرمون می‌ریزن. »

💠علی لبخندی زد دوباره صورتش را به شیشه پنجره چسباند: «ماما، کالت تموم شد بلیم بلف بادی؟»

🌸_باشه پسرم،  بزار شام حاضر کردم باهم می‌ریم تو حیاط یه ادم برفی خوشگل درست می‌کنیم.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۷ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

majazy

 

✅ اگر چه بحث بر سر فضای مجازی و ارتباط کودکان در آن،  بسیار زیاد است و در این مختصر نمی‌گنجد، امّا به طور خلاصه توجه شما را به دو نکته مهم جلب می‌کنیم:

🔘 ۱.تماس زیاد با گوشی،  تبلت و حتّی تلویزیون،  براساس مبانی پزشکی برای چشم، عقل و حتی قدرت روان شناختی مغز تاثیر منفی دارد. بر همین اساس پزشکان وروان شنایان توصیه می‌کنند در مجموع، استفاده از این ابزار از سه ساعت روزانه تجاوز نکند والّا بر هوش بچه و قدرت تمرکز وی و حتی بینایی او، تاثیر منفی خواهد داشت.

🔘 ۲.کودکان و نوجوانان نباید با ابزاری که به اینترنت متصل می‌شود، تنها بمانند. متأسفانه با وجود بعضی ابزارها، همچنان گوگل و امثال آن، دارای محتوای مستهجن فراوان هستند در صورت تنها ماندن بچه‌ها، عواقب سختی در انتظار روح وروان آنهاست.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۷ بهمن ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

💵پول چراغ خواب را که حساب کردم چشمم به رضا پسر همسایه افتاد که از پشت ویترین چطور به چراغ خواب ها خیره شده بود. حسرتی بزرگ نگاهش را همراهی می کرد. تا از مغازه بیرون رفتم ، من را که دید سریع نگاهش را دزدید و سرش را پایین انداخت و رفت.

 

🍃از صدای به هم خوردن در حیاط، امیرمحمد خودش را به دم در رساند: «مامان برام گرفتی؟ »

 

☘در را بهم زدم گفتم: «پسر مامان معلومه خیلی گرسنه شده که سلامش را هم خورده !»

 

🌸_سلام سلام !ببخشید حواسم نبود. حالا بگو چراغ خواب رو برام خریدی؟

 

🎋_ آره عزیزم، بیا بگیرش.

 

✨امیرمحمد چراغ خواب را که به برق زد، از خوشحالی نور چشمانش از چراغ خواب بیشتر شده بود.

 

🛎 یکدفعه یاد نگاه معصومانه رضا افتادم. یک سالی میشد که پدرش را در تصادف از دست داده بود. مادرش مانده بود با سه بچه قد و نیم قد و کلی بدهی همسرش.

 

🌿با خودم گفتم کاش یک چراغ خواب هم برای رضا خریده بودم. طفلکی حتما خیلی دوست داشت یکی از آنها را داشته باشد. فکری به ذهنم رسید: « امیرمحمد مامان امروز رضا پسر اکرم خانم را دیدم خیلی دلش می خواست یکی از این چراغ خواب ها رو داشته باشه. تو که میدونی اون بابا نداره که کار کنه و بتونه براش بخره؛ خواستم بگم تو که یک چراغ خواب دیگه هم داری اینو ببر بده رضا. من قول میدم بهت ماه بعدی برات یکی دیگه بخرم.»

 

🍂قیافه امیرمحمد کمی در هم پیچید،سریع اتاق را ترک کردم تا کمی فکر کند و تصمیمش را بگیرد. نیم ساعتی نگذشت که امیرمحمد به آشپزخانه آمد.

 

🍃_مامان آخه من خیلی این چراغ خوابه رو دوست دارم.

 

🌸_میدونم پسرم ، آدم هم باید بتونه از چیزی که دوست داره برای یه چیز مهم تر بگذره؛ منم خیلی وقتا از کارهایی که علاقه دارم انجام بدم بخاطر تو ازشون میگذرم.

 

🌱امیرمحمد سرش را پایین انداخت و به طرف اتاقش رفت. برگشت و چراغ خواب به دست کنارم ایستاد: « مامان کی برم بهش بدم؟به نظرت الان خونه هست؟»

 

🌾_قربون پسرگلم که تصمیم درست را گرفت! برو ببین هست یا نه.

 

⭐️از انتخاب امیرمحمد خیلی خوشحال شدم و مطمئن بودم چراغ خواب امشب پرنورتر از هر زمان دیگری روشنایی می بخشد. 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۴ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

✅ والدین عزیز توجه کنید، فرزند شما با تمام کوچکیش متوجه حتی ذره ای تبعیض هم خواهد بود. 

 

🔘 امّا اگر بزرگ شود و همچنان درد جانکاه تبعیض را حس‌کند، تاثیر منفی بسیار زیادی چه در اعتماد بنفس او و چه در حس او نسبت به دیگران به خصوص فردی که رقیب اوست، خواهد داشت. 

 

🔘 بی جهت نیست که در روایات تربیتی از هر گونه تبعیض ما را برحذر داشته‌اند. (۱)

 

▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️

 

🔹۱- رسول اکرم صلوات الله علیه می‌فرماید:

🔸اِنَّ اللّه تَعالی یُحِبُّ اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ حَتّی فِی الْقُبَلِ؛ همانا خداوند دوست دارد که میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، حتی در بوسیدن.»

 

📚 کنز العمّال : ج۱۶، ص۴۴۵، ح۴۵۳۵۰

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۲۴ بهمن ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🍃برای بار هزارم نگاهم را می‌ دزدم.  دوسه پرستار دورش را گرفته اند و کودک بی حال نگاه می‌کند،کمک می‌خواهد انگار؛ اما توان ندارد جیغ بزند یا بلند گریه کند وبیمارستان را روی سرش بگذارد.مثل وقتی که شاداب بود.

☘️ چند روز است مریض است.  انگار تمام اب بدنش رفته.  بی روح ومظلومانه نگاهم می‌کند از شادابی چهره ی قشنگ سه روز پیشش هیچ خبری نیست.  شیرش داده ام  تا در معده اش مانده شیر داده ام اما هجوم بی امان این ویروس لعنتی نمی‌گذارد حتی گرمی آب زیر پوست شفافش جمع شود.

⚡️ کودکم پوستش چروک شده. اشکهایم می بارند ومن دلم می‌خواهد دستهای پرستاران را بگیرم. هلشان بدهم یک طرف و بگویم رها کنید کودکم را اصلا بگذارید خودش بمیرد بهتر از این است که زیر دستهای شما بمیرد.  بهتر از این که دستها وسرش و حتی پاهایش همان پاهایی که تا دو روز پیش تپلی وسفید بود را در جستجوی یک رگ، پاره کنید.
 
🍂 دست یکیشان رفت روی سرش. می‌خواهند به پوست سرش سرم بزنند. انژیوکت را لخت می‌کند که جیغ میزنم.تو روخدا نه، من خودم رگش را پیدا میکنم.

🍁آقای دکتری که انگار کمی تجربه دارد شاید هم پدر باشد، نظر پرستار را رد می‌کند. از پشت عینک بی قاب گردش به من نگاهی می اندازد.  توصیه ام را می‌کند گویی.

🍃پرستار رام می‌شود. دست از سر کودکم برمی‌دارد و دوباره سوزن به دستی و پد الکلی در دست دیگرش،  می‌زند روی رگهای نازک دست و پای کودکم.  من زیر لب هرچه ذکر و دعا حفظم می‌خوانم. هرچیز که شاید کمک کند به اینکه آن رگ لعنتی بالاخره پیدا شود و اینها دست از سرش بردارند.

☘️کارساز می‌شود. زود نه. اما بالاخره دکترها وپرستارها دورش را خلوت می‌کنند.  چادرم خیس اشک است. لبهایم از ترس و ذکر خواندن خشک شده و رد افتاده.  نگاهم خیره می ماند روی دست کودکم.

 🍂دو سه جای دست و پایش کبود و خونی است.  آخر جایی روی پشت پایش، را گیر آورده اند، چوبی زیرش بسته اند، تا پای نرم ولطیفش، آرام بماند و رگهای نازک میلی‌متری اش، دوباره پاره نشود و دوباره انژیوکتهای لعنتی باشند و دستها و پاها و کسی چه می‌داند شاید سر کودک معصومم.

🎋دستهای بیجانش را در دستم می‌گیرم. همه‌ ی امیدم این است که حالا با این سرم، بااین قطره های آب که سرد وارد رگهاش می‌شود، و لابد کلی سردش می‌کنند، از این بیماری نجات یابد. شاید بعد سه روز برخیزد بنشیند و دوباره اقو بگوید و دلم را ببرد.

🍃نگاهم می‌چرخد روی صورت کوچکش موهای کوتاه و طلایی تازه بیرون زده اش.  لپهایی که تا سه روز پیش، تو پر بود و حالا مثل کیسه ای که خالی شده باشد، افتاده.

☘️آرزوهایم  برایش را، مرور می‌کنم.  مثلا قد بکشد. جوان رعنایی بشود، لباس سربازی تنش کند یا یک روز گونه هایش به سرخی بزند. سرش را پایین بیندازد. بیاید بین من و بابایش بنشیند و بگوید که عاشق شده است  و من دلم غنج برود برای دیدن نوعروسش و برای دیدن پسر یا دخترش. هرچه که باشد مهم نیست. مهم این است که بچه ی اوست. شنیده ام نوه مغز بادام است.

🍃اما اینها آرزوهای چندروز پیش بود الان سقف آرزوهایم برای او،  این است که تا ساعتی یا روزی یا حتی چندروز دیگر اما سرانجام بنشیند، نگاه درخشانش  را به من بدوزد، ماما بگوید و آخخخخخخ... حتی چقدر دلم برای غرزدنهایش تنگ شده که بهانه بگیرد و مانند قحطی زده ها،  خودش را به من بچسباند و هرگز از شیرخوردن، خسته نشود. خداکند اینها آرزو باشد و نه حسرت.

🍁یکبار دیگر نگاهش می‌کنم آرام و بیجان سرش را می غلطاند و گردن کوچک باریک و سفید رنگش دلم را بی تاب می‌کند. دلم می‌خواهد لبهایم را بگذارم روی تای گلویش و آنجا را بو بکشم. همانجا که همیشه بوی بهشت می‌دهد.  پسرم  هفت ماهه است و یک ماه بزرگتر است از طفلی که می‌خواهم سلامتیش را نذر او کنم. به مادری فکر میکنم که آرزوهایش هیچ وقت در مورد فرزندش محقق نشد.

tanha_rahe_narafte@

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۰ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

nazm dar khab

✅ نظم در خواب، دارای اهمیت بسیاری است.

🔘بچه‌هایی که در خوابیدن نظم ندارند، تمرکز خود را رفته رفته از دست می‌دهند. در نتیجه اُفت تحصیلی در آنان مشاهده می‌شود.

🔘کم خوابی، خواب بیش از حد و دیر خوابیدن، فرزند را کم حوصله و پرخاشگر می‌کند.
 
🔘فرزندان باید عادت کنند هر شب به موقع و سر ساعت بخوابند تا روز بعد سرحال و سالم باشند.

tanha_rahe_narafte@

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۰ بهمن ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🍃امشب هم کنار پنجره رفت. کلی حرف داشت که با ماه بزند. کار هر شبش درد و دل کردن با ماه بود. بعد فوت مادرش کسی را نداشت با او رازهای دلش را بگوید.

☘_سلام ماه خوشگلم خوبی‌؟

🌸_تو هم مثل من دلتنگ مامانی؟

🌾_یادته چقدر با مامانم سر آوردن نی‌نی بحث می‌کردم؟

🎋_به مامان گفتم که مامان یه آبجی، یه داداش واسم بیار. اون شب تو هم داشتی بهم نگاه می‌کردی. قشنگ یادمه دستهاتو گذاشتی کنار گوشات، اونارو تیز کردی تا ببینی من و مامان چی می‌گیم! یادته؟!

🍃_مامان از اون نگاه‌های مهربون بهم کرد. لبهاش از هم کشیده شد و گفت: سحر بی‌خیال! خودم جای همه رو واست پر می‌کنم. هم مامان هم داداش و هم آبجی! تو هم مثل من غصه می‌خوری؟!

✨_راستی امشب یک راز خیلی مهم می‌خوام بهت بگم! می‌دونم حواست به رازم هست.

فقط خجالت می‌کشم بهت بگم. چشات رو ببند یا دستات رو بزار روی چشات تا بهت بگم! من می‌خوام وقتی بزرگ شدم ده تا بچه بیارم! چرا می‌خندی؟ واای برم تو رختخواب صدای پای بابا داره میاد. فعلا شب به خیر.

tanha_rahe_narafte@

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۷ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

♨️اوضاع اقتصادی خرابه. کِی به تربیتشون برسه. همین یکی واسه هفت پشتمون بسه.♨️

 

✅ این جملات از جملات بیشماری است که این روزها وِرْدِ زبانِ بعضی‌ها شده است.

 

🔘 یکی از لذت بخش‌ترین لحظات یک مادر وقتی است که برای اولین بار نوزاد خود را در آغوش می‌گیرد، غرق شادی و آرامش می‌شود.

قشنگ‌ترین حسی که خدا به زن‌ها بخشیده است.

 

🔘 اجازه ندهید دلیل‌های غلط و ساختگی و من درآوردی بعضی‌ها این حس را از شما بگیرد. 

 

✅ مگر نمی‌خواهید رضایت و لبخند پیامبر نصیبتان ‌شود؟!

 

🔅پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَوْ بِالسِّقْط؛ ازدواج و تولید نسل کنید و زیاد شوید که من در روز قیامت به شما مباهات می‌کنم؛ حتی به طفلی که سقط شده باشد.

 

📚بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۶۹

tanha_rahe_narafte@

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۷ بهمن ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر