تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۲۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به قلم نرگس» ثبت شده است


🌕ای قمر بنی‌هاشم!
ای مجنون‌تر از لیلی!
مشک بر دوش انداختی،
گام بر می‌داشتی به سوی آب؛ اما تشنه‌تر گشتی.

🌊کنار نهر آب با خود گفتی: «چگونه آب بنوشم!؟
نگین پیغمبر، تشنه لب است.»

💦به یک باره گوهر هستی
از کف دستانت غلتید.

🍁ای پریشان لب!
مشک را چون جان شیرین در بغل گرفتی
هنگامی که ناگهان در نخلستان شمشیر کینه فرود آمد.

🏹زیر بارش تیرها
مشک آب هم، با تو گریست.

🥀ای سقای دشت کربلا!
ای قامت شکسته!

☀️لبانت روز عاشورا زمزمه کرد: «ای خورشید!
روی من، از عطش طفلان، گلگون است
نه از جویبار خون.

🏴ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی بر شیعیان تسلیت باد🏴

#مناسبتی
#تاسوعا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
 
🆔 @tanha_rahe_narafte

[ عکس ]
✍️سلام بر ماه

🌕ای قمر بنی‌هاشم!
ای مجنون‌تر از لیلی!
مشک بر دوش انداختی،
گام بر می‌داشتی به سوی آب؛ اما تشنه‌تر گشتی.

🌊کنار نهر آب با خود گفتی: «چگونه آب بنوشم!؟
نگین پیغمبر، تشنه لب است.»

💦به یک باره گوهر هستی
از کف دستانت غلتید.

🍁ای پریشان لب!
مشک را چون جان شیرین در بغل گرفتی
هنگامی که ناگهان در نخلستان شمشیر کینه فرود آمد.

🏹زیر بارش تیرها
مشک آب هم، با تو گریست.

🥀ای سقای دشت کربلا!
ای قامت شکسته!

☀️لبانت روز عاشورا زمزمه کرد: «ای خورشید!
روی من، از عطش طفلان، گلگون است
نه از جویبار خون.

🏴ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی بر شیعیان تسلیت باد🏴

#مناسبتی
#تاسوعا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
 
🆔 @tanha_rahe_narafte[ عکس ]
✍️سلام بر ماه

🌕ای قمر بنی‌هاشم!
ای مجنون‌تر از لیلی!
مشک بر دوش انداختی،
گام بر می‌داشتی به سوی آب؛ اما تشنه‌تر گشتی.

🌊کنار نهر آب با خود گفتی: «چگونه آب بنوشم!؟
نگین پیغمبر، تشنه لب است.»

💦به یک باره گوهر هستی
از کف دستانت غلتید.

🍁ای پریشان لب!
مشک را چون جان شیرین در بغل گرفتی
هنگامی که ناگهان در نخلستان شمشیر کینه فرود آمد.

🏹زیر بارش تیرها
مشک آب هم، با تو گریست.

🥀ای سقای دشت کربلا!
ای قامت شکسته!

☀️لبانت روز عاشورا زمزمه کرد: «ای خورشید!
روی من، از عطش طفلان، گلگون است
نه از جویبار خون.

🏴ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی بر شیعیان تسلیت باد🏴

 

صبح طلوع
۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



#پاسخ:

۳.سیاسی‌کاری معاویه
معاویه در زمان امام علی علیه‌السلام به بهانه خون‌خواهی عثمان، با سر نیزه زدن قرآن در جنگ صفین و ... تا مسموم و به شهادت رساندن امام حسن علیه‌السلام با نیرنگ اهداف خودش را پیش برد.

⚡️معاویه حکومتش را با انعقاد صلح نامه با امام حسن علیه‌السلام مشروعیت داد و مانع جمع شدن مردم، گرد امام حسین علیه‌السلام شد و این گونه ریشه‌های خطر را خشکاند.

✉️امام حسین علیه‌السلام با نگاشتن نامه به معاویه، با یادآوری جنایات و بدعت‌هایش با ولیعهدی یزید مخالف می‌کرد.*

💡امام می‌دانست با توجه به ابزارهای تبلیغاتی حکومت و سیاست‌های معاویه، افکار عمومی او را در صورت قیام نه تنها یاری نکرده بلکه حق را به معاویه خواهند داد.

📚*بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۲
 تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸

صبح طلوع
۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 


#پاسخ

۲. ریاکاری معاویه
مردم آن زمان به ویژه اهل شام، شخصیت معاویه را قبول داشتند. این باور مردم شکل گیری امر قیام را مشکل می‌ساخت؛ زیرا آن‌ها معاویه را به عنوان صحابی پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌شناختند.
در اندیشه و نظر مردم او در رواج اسلام به ویژه در دمشق نقش موثری داشت.

🗞امام حسین علیه‌السلام در نامه‌های خویش تجربه‌ی حکومت‌داری و بیشتر بودن سن معاویه از خود را به عنوان عواملی برای گمان مردم به شایستگی او مطرح کرده است.
امام حسین علیه‌السلام: «... و لکن قد علمت انی اطول منک ولایة و اقدم منک لهذه الامة تجربة و اکبر منک سنا ... فادخل فی طاعتی.»*

☄️بنابراین معاویه در مقابله با امام حسین علیه‌السلام مانور بیشتری روی اعتقادات مردم داشت.


📚*علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۰

#درس‌های_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا

🆔 @tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 



#پاسخ:
🍃امام حسین علیه‌السلام در دوران یازده ساله‌ی امامت (۴۹_۶۰‌ ق) هم زمان با حکومت معاویه، تنش‌های زیادی با او داشته است. این گونه تنش‌ها از نامه‌های امام آشکار می‌شود.

📜حضرت جنایات معاویه را در نامه‌هایشان متذکر شده‌اند(کشته شدن حجر بن عدی و عمروبن حمق و دیگر شیعیان) حضرت حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگ‌ترین فتنه دانسته‌اند.

☘️مشروعیت حکومت معاویه با نامه‌های ایشان زیر سوال بوده است؛ اما علت قیام نکردن حضرت ریشه در اموری دارد.

🌾۱.وجود صلح نامه
معاویه در نامه‌ای مدعی می‌شود که صلح نامه نقض شده است؛ اما حضرت در جواب نامه‌ معاویه، خویش را پای‌بند به صلح نامه‌ی او با امام حسن علیه‌السلام معرفی کرده و اتهام نقض آن را از خویش دور می‌کند.

🔥معاویه با نیرنگ قصد داشته اهداف خود را پیش ببرد که با پاسخ قاطع امام از عملی کردن توطئه‌های خود ناکام ماند.

صبح طلوع
۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✍️فرشته‌ی شش‌ماهه

🍃میز صبحانه را آماده کرد. سهراب با عجله چند لقمه نان و پنیر و گردو خورد. استکان چای را بالا برد تا بنوشد. نسترن گفت: « در مورد تصمیمت با پدر و مادرت صحبت کردی؟»

☘️_امشب میرم خونه‌ی پدرم و بهشون میگم. اگه دیر کردم نگران نشو، شامتو بخور.

🌾سهراب آماده شد و برای رفتن به شرکت سوئیچ ماشین را از آویز جا‌کلیدی برداشت. نسترن به عقربه‌های ساعت نگاهی انداخت. ساعت یازده و نیم شب بود که صدای باز شدن در را شنید. به استقبال سهراب رفت و پرسید:
«شام خوردی؟ »

⚡️_آره! تو چی؟

🍂_نه! از دلشوره نتونستم.

🎋سهراب وقتی به خانه‌ی پدرش رسید. یک گلدانی با گل‌های قرمز زیبا روی میز گذاشت.
بعد از سلام و احوالپرسی به پدرش گفت: «بابا می‌خواستم باهاتون تنهایی حرف بزنم برا همین نسترن رو نیاوردم. راستش تصمیم دارم بچه‌ای رو از شیرخوارگاه به فرزندی قبول کنم.
خواستم شما هم قبل از انجامش در جریان باشید و کمکم کنید.»

🍃_چه کمکی!؟

✨_شما و مامان بچه رو مثل نوه‌ی واقعی‌تون بدونید و اگه فامیل سوال و جواب کردن ما رو کمک کنید.

☘️پدر سهراب سکوت کرد؛ اما مادر به چشم‌های پسرش خیره ماند. مادرش نفس عمیقی کشید و گفت:«با صبوری هم حکمت خدا رو می‌فهمیم، هم قسمت رو می‌چشیم و هم معجزه‌اش رو می‌بینیم.»

✨شنبه ساعت هشت صبح سهراب و نسترن با هم وارد شیرخوارگاه شدند. خانم مسئول بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «شما تمام مراحل سرپرستی رو پشت سر گذاشتید، بریم اتاق نوزادان.»
 
🍃نسترن از خوشحالی دست سهراب را فشار داد. خانم مسئول گفت: «کدوم نوزاد؟»

⚡️یک دفعه صدای گریه‌ی نوزادی بلند شد. نسترن به سمت تخت کوچکی رفت و نوزاد را به آغوش کشید. نوزاد در بغل نسترن آرام شد.

🍃خانم مسئول لبخندی زد و گفت: «این فرشته کوچولو، یه پسره شش‌ماهه‌ست. »

💫آن‌ها بعد از تکمیل شدن پرونده نوزاد را تحویل گرفتند. هردو با خوشحالی سوار ماشین شدند. سهراب به سمت خانه‌ی پدرش حرکت کرد.

🌸پدرش نوزاد را بغل کرد، در گوش راست اذان و در گوش چپ او اقامه خواند و پرسید:«نوه‌ مون پسره یا دختره؟»

🍃سهراب با ذوق گفت: «بابا! پسره، با گریه‌اش ما رو به طرف خودش برد یعنی اون ما رو انتخاب کرد تا پدر و مادرش باشیم.»

✨مادر سهراب به چهره‌ی همسرش نگاه کرد، هر دو با هم گفتند: «اسمش، علی اصغر. »


#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس

🆔 @tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۱۳ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

#قسمت‌پایانی
#پاسخ:

۳. احیای شعائر الهی
نقش امام در موقعیت زمانی و مکانی، جهت تعیین سرنوشت جامعه اسلامی ایجاب می‌کرد «امر به معروف و نهی از منکر» را عملی سازد.

📜امام حسین علیه‌السلام پیش از حرکت از مدینه در وصیت نامه‌ای خطاب به محمد حنفیه نوشت: «... من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی (از مدینه) خارج می‌گردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری؛ بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است. می‌خواهم سیره‌ی جدم (پیامبر) و پدرم علی بن ابی طالب را در پیش گیرم ...»*

🌱امام انگیزه‌ی خویش را اصلاح امور امت، امر به معروف، نهی از منکر، زنده کردن سیره‌ی جد و پدرش عنوان کرد؛ تا علت قیام خود را به جامعه معرفی کند.

💫هدف قیام سیدالشهداء علیه‌السلام و نیز شجاعت ایشان و اصحاب وفادارش در مقابله با کفر و ارتجاع، برای همیشه در قلب تاریخ به نام «عاشورا» ثبت گردید.


📚* مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹

 

صبح طلوع
۱۳ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

#پاسخ:
#قسمت‌سوم 

۲.دعوت به رهبری
اقامت امام حسین علیه‌السلام در مکه و افشای ماهیت ضد اسلامی حکومت یزید؛ سبب شد گزارشات به مردم کوفه برسد. آن‌ها با ارزیابی اوضاع، تصمیم گرفتند از اطاعت یزید دست بردارند.

✉️سران شیعیان کوفه مانند «سلیمان بن صرد خزاعی»، «مسیب بن نجبه»، «رفاعه بن شداد بجلی» و «حبیب بن مظاهر» به امام نامه نوشتند و ایشان را برای رهبری دعوت کردند.۱

💢ارسال نامه‌ها از طرف شخصیت‌ها ادامه یافت تا این که مجموع نامه‌ها به تدریج بالغ بر دوازده هزارنامه شد.۲

🔹امام حسین علیه‌السلام دعوت و اشتیاق آن‌ها را اجابت کرد؛ زیرا ماهیت عکس العمل امام مثبت و موضع ایشان، تعاون و همکاری بود. بنابراین با همراهانش راهی کوفه شدند.


📚۱.مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۱۸۰
۲.سید بن طاووس ، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۵

 

صبح طلوع
۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

#پاسخ؛
#قسمت‌دوم

🍃امام حسین علیه‌السلام تا هشتم ذیحجه در مکه مشغول فعالیت و تبلیغ دیدگاه خویش بود. حضرت روز هشتم ذیحجه یعنی «یوم الترویه» از مکه خارج شد.۱

✨اعمال حج با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می‌شود یعنی از شب نهم ذیحجه بنابراین امام وارد اعمال حج نشده بود تا بخواهد حجش را نیمه تمام رها کند.

✅امام به خاطر خطر جانی و احتمال ترور شدن از مکه با همراهانش خارج و به سوی عراق حرکت کرد.

🌾امام حسین علیه‌السلام در جواب ابن عباس فرمود: «کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوست داشتنی‌تر از کشته شدن در مکه است.»۲


۱.ابو مخنف ازدی، وقعة الطف، ص ۱۴۷
۲.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۵۹

صبح طلوع
۱۱ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🍃چهره‌اش رنگ پریده و خسته بود. دستی لای موهای کوتاه پشت سرش کشید. از کارگاه بیرون آمد. ماشین سعید را آن طرف خیابان دید.‌ برادرش از داخل ماشین دستی تکان داد و صدا زد: «احمد! بیا دیگه.»

☘️سعید کارمند بود، مرخصی ساعتی گرفت تا برادرش را در کارگاه نجاری ببیند. به همین خاطر وقتی احمد برای ناهار به خانه می‌رفت، متوجه سعید شد.

⚡️احمد به سمت ماشین رفت؛ اما سعید با شیطنت نگاهی به او انداخت. یک مرتبه ماشین را روشن کرد. در حالی که سرش را از پنجره بیرون آورده بود: «اصلا وقت ندارم ... میرم، خودت بیا. »
 
🍂احمد از حرف او شوکه شد. خیره نگاهش کرد و چیزی نگفت و راه افتاد؛ هنوز به انتهای خیابان نرسیده بود که ماشینی با شتاب جلوی پایش ترمز کرد.

⚡️_داداش احمد! می‌خواستم سر به سرت بزارم.

🍃احمد پوفی کشید و در ماشین را باز کرد روی صندلی جلو نشست. سرش  را به سمت سعید چرخاند و گفت: «فک کردم می‌خوای پیاده بیام خونه؛ تا تنبیه بشم.»

☘️شب گذشته بعد از این‌ که مادر سفره‌ی شام را جمع کرد. رو به همسرش گفت: «کی بریم خرید نذری ماه محرم؟»

🎋_حسابدار احمده.

🍁احمد با کلامی تند رو به پدرش گفت:« دخل و خرج با هم جور نیست،  شما که از وضع کارگاه با خبری پدر من!»

✨پدر نگاهش را از احمد گرفت و دیگر چیزی نگفت، از جایش بلند شد و به سمت حیاط رفت.

🌾سعید از رفتار دیشب برادرش ناراحت بود؛ نفس عمیقی‌ کشید: «البته بگم، دیشب تند رفتی. من و تو باید با هم دیگه به پدر و مادرمون خدمت کنیم. »

🍃احمد سرش را به سمت پنجره چرخاند و به بیرون خیره شد. دقایقی سکوت، فضای‌ ماشین را پر کرد. سعید  از برادرش پرسید: «چرا ناراحتی؟! »

🍀_هر سال وقتی ماه محرم میشد، بابا نذری می‌داد. الان چند وقته کارگاه سفارش نگرفته.

✨_خب برادر من! برای همین میگم تند رفتی، تو نباید پیش مامان و بابا اون شکلی می‌گفتی، پس‌اندازی دارم، برای همین وقت‌‌هاست.

🍃احمد در دلش گفت: «از نگرانی، دل بابامو شکستم، خدایا! حالا چی کار کنم؟» 

🌾احمد با صدای سعید به خودش آمد: «این کارت رو بگیر، با مامان و بابا برو خرید برای مراسم عزاداری ابا عبدالله (علیه‌السلام). »

 

صبح طلوع
۱۰ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

#پاسخ:
#قسمت‌اول

۱.مخالفت با بیعت:
یزید از حاکم مدینه، ولید بن عتبه بن ابی سفیان خواست برای خلافتش از امام بیعت بگیرد.*
امام حسین علیه‌السلام به شدت مخالف کرد تا بدعت مورثی سلطنت که معاویه پایه‌گذار آن بود از بنیان ویران شود.

💥فشار حاکم مدینه سبب شد امام ۲۸ رجب همراه خانواده و گروهی از بنی هاشم، مدینه را به سوی مکه ترک نماید.

💡هجرت به مکه بدین جهت بود که امام آزادانه و در کمال امنیت دیدگاه‌های خود را برای مسلمانان بیان کند.
موسم حج بهترین زمان برای انتقال دیدگاه و مخالفت با دستگاه اموی و یزید بود.
امام می‌‌خواست با گروه‌های مختلف سرتاسر مملکت اسلامی از جمله کوفه و بصره در ارتباط باشد.

✅بنابر این هجرت امام از مدینه به مکه، ماهیت عکس العملی در برابر خواسته نامشروع حکومت برای بیعت با یزید بود.

📚*مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۱۷۹

 

صبح طلوع
۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر