تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱۰۵ مطلب با موضوع «سیره علما» ثبت شده است

zakhmi

 

 

🌹یک بار در دوران طفولیت ما، در تابستان، امام در حیاط با مادرم مشغول گل کاشتن بودند. امام با کارد آشپزخانه باغچه را آماده می کردند و مادرم نشاء را می کاشتند و خاک می ریختند. حدود هشت سالگی ما بود، که با بچه های همسایه توی اتاق مشغول بازی بودیم. پشت پنجره رختخواب چیده شده بود. خواهرم یکی از دختر بچه ها را محکم نشاند روی رختخواب؛ به طوری که پشت این بچه، خورد به شیشه و شیشه از بالا تا پائین خرد شد و ریخت درست آن جایی که مادرم و امام مشغول کاشتن گل ها بودند. ما آماده بودیم برای این که ایشان اعتراض کنند؛ ولی با این که دست شان زخمی شد و خون آمد، چیزی به ما نگفتند.

📚 پابه پای آفتاب، ج1، ص175، به نقل از فهیمه (زهرا) مصطفوی، دختر امام.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۰ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

hefze shakhsiyt

 

 

بعضی اوقات که ما با هم اختلافی بر سر یک مسأله پیدا می‌کردیم، امام ناراحت می‌شدند؛ ولی، حتی لفظ «تو نمی‌فهمی» را هم در عصبانیت به ما نمی‌گفتند؛ بلکه می‌فرمودند: شما متوجه نیستید؛ یعنی تا این حد امام متوجه بودند. در هنگام عصبانیت، لفظ زشت یا خلاف شرع و اخلاق به کار نمی‌بردند. فقط می‌فرمودند:«شما متوجه این مسأله نیستید.»

📚برداشت‌هایی‌ از سیره‌ امام‌خمینی‌رحمةالله‌علیه، ج۱، ص۲۳، به نقل از خانم زهرا اشراقی، نوه امام

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

elahi

 

 

🌱با چنان انس و الفتی که بین اعضای خانواده وجود دارد، دوری از محیط خانه برای بچه‌ها واقعا سخت است. دختر که ازدواج می‌کند، پدر تا می‌تواند به ملاقاتش می‌رود که بتواند دوری از خانواده را تحمل کند.
وقتی در قم بودند، هر هفته به من سر می‌زدند مبادا دل تنگی کنم و از این که مادرم نیست، ناراحت شوم. از لحاظ مادی هم مرا تأمین می‌کردند و می‌گفتند: من هستم.

📚الهیه، ص۷۵، به نقل از سیده بتول الهی، فرزند آیت الله الهی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

samimiyat

🌼هرگز چیزی را که بیرون می‌گفتند، در خانه تغییر نمی‌دادند؛ به اضافه این که در داخل رسمیت ساقط می‌شد. بارها شده بود که من وارد اتاقی می‌شدم و امام مرا نمی‌دیدند، می‌دیدم که امام به زانو روی زمین نشسته‌اند و پسرم علی روی دوششان سوار است. خیلی دلم می‌خواست از آن صحنه‌ها فیلم یا عکس می‌گرفتم؛ اما می‌دانستم امام نمی‌گذارند. صمیمیت و صداقت امام با بچه‌ها و مادرم خیلی عجیب بود.

📚ستوده، پابه پای آفتاب، ج۱، ص۸۲؛ به نقل از سید احمد خمینی، فرزند امام.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

hedyeh

 

 

یاد دارم در آغاز تکلیف که آن مرحوم قرآن را حفظ می‌کردند، به من گفتند: از روی قرآن نگاه کن تا از حفظ بخوانم و در یکی از روزها گفت: «می‌خواهم هدیه‌ای هم به تو بدهم» آنگاه از من خواست خواندن آیه ۲۸۵ سوره بقره (آمن الرسول) را به عنوان هدیه از او بپذیرم.

📚یادنامه خاتمی، مقاله فاطمه خاتمی، ص۴۷؛ در احوالات آیت الله خاتمی، به نقل از دختر ایشان.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۳ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

halva

 

🌱در ایام کودکی، پیرزنی که در کارهای خانه به ما کمک می‌کرد، حلوا برایم درست کرد. آن روزها، حلوا از غذاهایی بود که کمتر در دسترس بود. به دلیل فقر زیاد در جامعه، پدرم به ما اجازه نمی‌داد از این گونه غذاها مصرف کنیم؛ از این رو، آن خانم مرا به حمام خانه برد و در آن جا برایم حلوا پخت تا آقا [آیت الله سیدعلی اصغر موسوی لاری] متوجه نشود. وقتی حلوا آماده شد، آقا سرزده به حمام آمد و با عصبانیت آن پیرزن را مؤاخذه کرد و گفت:«مردم گرسنه‌اند و شما برای فرزند من حلوا درست می‌کنی!»
آن گاه ظرف حلوا را بدون آن که از آن مصرف کرده باشم، از جلوی من برداشت و به یتیم خانه‌ای که در کنار منزل دایر کرده بود، برد و یکی دو قاشق از آن، به دهان هر یک از بچه‌ها گذاشت.

📚گلشن ابرار، ج۶، ص۱۵۰؛ به نقل از آیت الله سیدمجتبی موسوی لاری، فرزند آیت الله سیدعلی اصغر موسوی لاری.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۲ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

motahari

 

🌹ما از بچگی این را دیدیم که از نظر ایشان [مرحوم پدر خودمان]، آن چه که مربوط به دین و مذهب بود، در نهایت احترام بود. نماز یک حقیقت محترم، بلکه محترم‌ترین حقیقت‌ها بود. ما حس می کردیم ماه رمضان که می‌آید، واقعا یک امر قابل احترام می آید. یک امر می‌آید که دارد استقبال می‌شود.

📚 قله پارسایی، ص۱۰۷، در احوالات شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مطهری، به نقل از شهید مطهری.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۰ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

bahjatpoor

 

[آیت الله العظمی بهجت] مراقب بود که بچه‌ها معصیت انجام ندهند. اگر کسی از دست بچه‌هایش ناراحت می‌شد، هرگز فراموش نمی‌کرد؛ حتی تا بیست سال بعد. یک بار به من فرمود: غذایی درست کن و به در خانه فلانی ببر. گفتم: می‌گویم ببرند. فرمود: نه، خودت ببر. من غذا را بردم و دو روز بعد، آن شخص از دنیا رفت. آن شخص چندین سال پیش از این، از من ناراحت شده بود و من یادم رفته بود و حالا که نزدیک مرگش بود، آقا این گونه فرمود.

📚عبد محبوب (ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی بهجت)، ص۴۲، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

emam

 

🌹خیلی به ایشان [مادرم] اظهار محبت و علاقه می کردند و مقید بودند این اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان هم علنی کنند. امام احترام فوق العاده ای برای خانم قائل بودند.... در طول شصت سال زندگی، هیچ وقت یک لیوان آب از خانم نخواستند.... در شرایط سخت روزهای آخر، هر وقت چشم باز می کردند، اگر قادر به صحبت بودند، می‌گفتند: خانم چطورند؟... . اگر روزی خانم غذا را تهیه می‌کردند، هر چقدر هم که بد می‌شد، کسی حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف می‌کردند. امام به ما می گفتند: «هیچ کس مادر شما نمی‌شود.»

📚پابه پای آفتاب، ج۱، ص۹۲ و۹۷، به نقل از فریده مصطفوی، دختر امام خمینی.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۰۸ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ghahr

 

🌱امام با اهل بیت خود قهر نمی کردند و اگر ناراحتی داشتند، آن روز مثلا سر ناهار اکتفا می‌کردند به نان و ماست. دیگر از گوشت و پلو نمی‌خوردند و طرف چون می‌فهمید، عذرخواهی می‌کرد و من این جریان را از حاج آقا مصطفی [فرزند ارشد حضرت امام خمینی] نقل می‌کنم.

📚صحیفه دل، ص۵۹، به نقل از آیت الله خلخالی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۰۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر