تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱۰۵ مطلب با موضوع «سیره علما» ثبت شده است

bosidan

 

🌹یکی از روحانیانی که به درس آیت الله العظمی بهجت حاضر می‌شوند، تعریف کردند:
یک شب دختر کوچک‌ترم را نوازش کردم و بوسیدم و دختر بزرگم که خواب بود، نبوسیدم. در همان حال، لحظه‌ای در دلم خطور کرد که مبادا بیدار باشد و به خاطر این که او را هم نوازش نکرده‌ام، ناراحت شود. اعتنایی نکردم. صبح اول وقت که خدمت آقا رسیدم، دقیقا بعد از سلام، خطاب به بنده گفتند: «إن شاءالله تسویه بین اولاد را که رعایت می‌کنید؟!»

📚فریادگر توحید،ص۲۹۸

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۵ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

hamsar

🌱اگر ایشان [آیت الله سیدمحمدحسن الهی، برادر علامه طباطبائی] نداشت و من خودم چیزی داشتم، شب می بردم می گذاشتم توی جیب ایشان که پیش بچه ها ناراحت نشوند که دارم یا ندارم. بعد که فهمیدند، گفتند: تو این قدر نسبت به من دل واپس هستی که پول در جیب من می گذاری؟ گفتم: بله، نمی خواهم پیش بچه ها ناراحت شوی. اول که تشکر کردند و بعد دعا کردند که خدا یک تومان تو را هزار تومان کند. الحمدلله شده. ایشان نیستند؛ اما همه کارهای من درست شده. مکه رفتم، زیارت همه معصومین رفتم. هشت سال بود فقط به خاطر ایشان مکه نمی رفتم. پاسپورتم را می آوردند در خانه که خانم بیا برو مکه؛ من نمی رفتم؛ چون ایشان مریض بودند. اگر می رفتم غصه می خوردند که نمی توانند بروند. اگر ایشان ناراحت می شدند، مکه و حج من چه می شد؟ من خودم چه می شدم؟

📚الهیه، ص۶۶، به نقل از همسر آیت‌الله الهی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۴ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

bahjat

 

آقا [آیت الله العظمی بهجت] معتقد بود که در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید به صورت کلی کنار گذاشته بشود و این کار هیچ ثمره ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است. اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالاخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرف ها و نزاع‌ها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند یا این که به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الان وظیفه اش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل می‌شود.

📚عبد محبوب، ویژه نامه پنجمین سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی بهجت، ص۴۳، به نقل از علی بهجت پور، پسر ایشان.

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۳ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

tashakor

 

 

به راستی چه زیبنده است سپاس از زحمات دیگران و چه خوشایند است قدردانی از فداکاری های خانواده و بستگان. فقیه سترگ و بزرگوار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی چنین لب به ستایش از همسرش می گشاید:
و چون یکی از اسباب مهم توفیق حقیر در تألیف کتاب هایی که نوشته ام، به عنایت حضرت مسبب الاسباب ـ جلّت حکمته ـ همسر معظّمه، علویه محترمه و کریمه از بیت فقاهت و سیادت بوده است. ایشان علاوه بر تحمل زحمات پرستاری و خانه داری، در نوشتن همه آثاری که دارم، آن چه در توان داشته، به من یاری و کمک کرده و به کارم تشویق و ترغیب نموده است. لذا امیدم به لطف خداوند متعال این است که ... ثواب این نوشته را در نامه عمل ایشان ـ که در همه ثواب های آثار حقیر، نظما و نثرا شریک است ـ ثبت فرماید.

📚 نیایش در عرفات، ص313 و 314

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

 

صبح طلوع
۰۱ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

hadad

 

دختر مرحوم سیدهاشم حداد درباره اخلاق ایشان در مواجهه با خطای فرزندان چنین می‌گوید: «در برابر خطای بچه ها می‌خندید و با صحبت کردن، خطای آن‌ها را گوشزد می‌کرد.»

سیدقاسم حداد نیز می‌گوید: «خطا را با نصیحت و لطف تذکر می‌داد و هیچ وقت با خشونت رفتار نمی‌کرد.»

📚دلشده، ص۱۲۷

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

hamedany

پدر [آیت الله محمدجواد انصاری همدانی] ما خیلی مهربان بود. مادر ما که در سن 25 سالگی فوت کردند و به رحمت خدا رفتند، ایشان خودشان در کارهای خانه کمک می کردند. روزهایی که روزه می گرفتیم خودشان برای ما افطار درست می کردند و ما هم برای این که ایشان افطاری درست می کردند، با شوق روزه می گرفتیم. ایشان حتی شب ها ما را بیدار نگه می داشتند و می گفتند میوه بخورید تا روزها بخوابیم و روزه برایمان سخت نشود. به زندگی خیلی می رسیدند. در مورد تهیه لوازم منزل، خودشان وسایل و لوازم خانه را خرید می کردند. مواظب بودند ما کمبودی نداشته باشیم. با آن همه مشغولیتی که داشتند، شبی 10 دقیقه ما را جمع می کردند و برای ما صحبت می کردند. ... خیلی به فکر ما بودند چی می خوریم، کجا می رویم. شب ها تا صبح به نماز و ذکر می گذراندند و روزها در کارهای خانه خیلی کمک می کردند.
📚سوخته، ص165، به نقل از خانم فاطمه انصاری، دختر آیت الله انصاری.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۸ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

miyanjy

🌹زمانی همسرشان کسالتی پیدا می‌کنند و ایشان از آن زمان هیچ دعوت و میهمانی را نمی پذیرفتند؛ حتی زمانی که حضرت آیت الله خامنه ای از ایشان می خواهد به حج بروند و در بعثه رهبری حضور داشته باشند. آیت الله میانجی ابتدای امر می‌پذیرند؛ اما بعد منصرف می‌شوند.

🌹 وقتی فرزندش علت را جویا می شود، ایشان در پاسخ می گویند: مادرتان مریض است و به من نیاز دارد.

🌱فرزند در پاسخ پدر اعلام می کند: ما در خدمتشان خواهیم بود. اما آیت الله میانجی در پاسخ می‌فرمایند: درست است؛ ولی با این همه، شاید ایشان احساس ذلت کند از این که از شما درخواستی نماید و من به این امر راضی نیستم.

📚 اسوه پارسایان، ص۵۵-۵۶

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۷ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

khorasany

🏠آخوند خراسانی همراه سه فرزند که همگى آن‌ها متأهل بودند، در یک خانه زندگى مى‌کرد. این چهار خانواده، چهار اتاق داشتند. روزى یکى از پسرانش از تنگى جا به پدر شکایت کرد. پدر گفت: «اگر قرار باشد که خانه‌هاى این شهر را بین نیازمندان بخش کنند، به ما بیش از این نمى‌رسد.»

📚مرگی در نور، ص۱۰۷

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۶ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

tonkabon

🌱مراقب بودند که مبادا زحمتشان بر دوش کسی بیفتد. از هیچ کس، حتی فرزندان خود توقع هیچ نوع کاری را نداشتند و اگر کوچک ترین کاری برایشان انجام می دادیم، خیلی تشکر می کردند و می گفتند: «ما همیشه مزاحمت برای دیگران ایجاد می کنیم.»

 

📚گوهری ناشناخته، ص۳۷؛ در احوالات آیت الله میرزا علی فلسفی، به نقل از فرزندش.

tanha_rahe_narafte@

 

instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۲ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

khayat

یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: 

فرزند دو ساله‌ام ـ که اکنون حدود چهل سال دارد ـ در منزل ادرار کرده بود و مادرش چنان او را زده بود که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید. خانم پس از یک ساعت تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز، شصت تومان پول نسخه و داروی او شد؛ ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد. مجدداً به پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود.

شب هنگام جناب شیخ رجبعلی خیاط را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچه‌هاست، تب کرده، دکتر هم بردیم، ولی تب او قطع نمی‌شود. 

شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود: «بچه را که آن طور نمی‌زنند. استغفار کن؛ از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر؛ خوب می‌شوی.» چنین کردیم، تب همسرم قطع شد.

 

📚کیمیای محبت، ص۱۳۸

 

tanha_rahe_narafte@

 

instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۱ مهر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر