تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۳۰۶ مطلب با موضوع «خانواده» ثبت شده است

🍃دوست داری خود را در اوج قله‌ی عظمت ببینی و از همه بالاتر باشی؟! خوب است که همیشه خوب‌بودن را بخواهی، تا بدرخشی و اوج بگیری، این بزرگی سرچشمه‌ و اصلی دارد.

🌾خود را به سرچشمه‌ی بزرگی وصل کن و از او بخواه بزرگت کند و بزرگ هم نگاهت دارد.

«من کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا ؛
کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست.»
(سوره‌ی فاطر،آیه‌ی ۱۰

🌺خداست که هرکس را بخواهد و لیاقتی در او ببیند سربلند می‌سازد.
بلند آن سر که او خواهد بلندش
              نژند آن دل که او خواهد نژندش
                                      وحشی بافقی

 

 

صبح طلوع
۲۶ تیر ۰۲ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✍️ پادکست داستان خوشمزگی

🌺توی دلش صدای غر زدن هایش بلند بود: «دوباره خوشمزگیش گل کرد تا مجلس رو گرم دید و چشمها به سمتش خیره شد...
 

صبح طلوع
۲۵ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🍃خواب کافی و باکیفیت می‌تواند به رشد همه جانبه‌ی کودکان کمک کند. در طول خواب بدن فرصت بازسازی و ترمیم سلول‌های خود و بازیابی انرژی را دریافت می کند.

🌺باید والدین برای کودکان خود روال خواب سالم را رعایت کنند. به این طریق که:

💠 زمان خاصی برای خواب مشخص کنند که حتما همه باید به آن پایبند باشند.

💠محیط خواب را آرام و تاریک نگه دارند.

💠قبل از خواب فعالیت های هیجان زا را کاهش دهند.

💠 برای بهتر خواب رفتن کودکان برای آنان قصه های آموزنده بخوانند. اهمیت خواب کافی و سالم برای کودکان آن قدر مهم است که نباید از آن غافل شد.

 

صبح طلوع
۲۵ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پادکست داستان پر و بال مهربانی


🔸... پدر با زحمت دست های لرزانش را به در ورودی زد. نتوانست حتی با کمک عصایش داخل برود. دخترش فقط فریاد می زد: «زودتر بیا.» بدون این که برود و دست او را بگیرد. بالاخره ...

 

صبح طلوع
۲۴ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

☘️استفاده از فضای مجازی به طور گسترده زندگی ما را فرا گرفته است. اما آن چه اهمیت دارد، استفاده ی درست و به اندازه از این فضا می باشد.
شما والدین گرامی اگر فرزندتان بیش از حد درگیر فضای مجازی شده است، چند اقدام باید انجام بدهید:

✅۱: محترمانه و در فضای صمیمی به او بگویید که نگرانش هستید و تاثیرات منفی که ممکن است این فضا بر او بگذارد برایش توضیح دهید.

✅۲: با فرزندتان فعالیت های مشترک مانند پیاده روی، بازی های گروهی، تفریح رفتن و... بگذارید تا وقت کمتری برای رفتن به این فضا داشته باشد.

✅۳: برای او توضیح دهید که برای استفاده از فضای مجازی محدودیت زمانی در هر روز داریم، مثلا به او بگویید: «روزی یک ساعت می تواند از این فضا استفاده کند.»
 
✅۴: مهم ترین نکته این است برای این که فرزندتان از شما در این زمینه حرف شنوی داشته باشد شما باید برای او در این زمینه یک الگو باشید.

 

 

صبح طلوع
۲۴ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✨ پادکست داستان رحمت الهی

🌺دستش را گذاشت تو دست مادر. با هم وارد خانه سادات خانم شدند. داخل اتاق شلوغ بود. به بالا سرش نگاه کرد. سادات خانم جلو آمد. با تک تک خانم ها دیده بوسی کرد. زهرا وسط قدهای بلند و چادرهای بهم پیچیده گم شد...

صبح طلوع
۲۳ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌾گاهی فرزندان خواسته‌های زیادی از والدین خود دارند. به طور طبیعی معقول نیست که به همه ی خواسته‌های آنان پاسخ مثبت داده شود.

🍃اول سعی کنید با فرزندانتان به صورت منظم و فعال ارتباط برقرار کنید و خواسته‌های آنان را با دقت گوش بدهید. تا فرزندتان بداند خواسته‌های او برای شما مهم هست.

🍃دوم برای او مرز و قوانین تعیین کنید که مثلا از پنج خواسته‌ای که دارد دو خواسته ی آن برآورده خواهد شد.

🍃سوم از او بخواهید میان خواسته‌های خود اولویت‌بندی کند و ببیند کدام یک مهم تر است و آن را انتخاب کند.

🍃چهارم این که وقتی در برابر خواسته‌ای مخالفت کردید باید تا پایان روی آن بایستید حتی اگر فرزندتان گریه کند یا با شما قهر کند.

 

صبح طلوع
۲۳ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🌾برخی فرزندان مدام از هر چیزی عصبانی می شوند، برخورد با آنان هر چند چالش برانگیز است؛ اما می توان با رویکرد و مدیریت صحیح به خوبی با آنان ارتباط گرفت.

🌷انجام این چند راهکار می تواند تا حدودی راهگشا باشد:

💠۱: باید آرامش خود را حفظ کنید و به جای واکنش تند، با صبر و آرامش به فرزندتان پاسخ بدهید.

💠۲: فرزند خود را تشویق کنید تا احساسات خود را بیان کند و شما به آنان گوش بدهید.

💠۳: تا حد امکان محیط را آرام نگه دارید و محرک های که فرزندتان را عصبانی می کند کاهش دهید.

💠۴: به فرزند خود آموزش دهید هنگامی که عصبانی می شود با استفاده از روش های تنفس عمیق، آب خوردن، سکوت کردن و ذکر گفتن عصبانیت خود را مدیریت کند.

 

 

صبح طلوع
۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

☘️در خانواده همکاری و هماهنگی بین والدین در تربیت فرزندان بسیار مهم است. ایجاد محیطی امن و محبت‌آمیز برای کودکان نیازمند همکاری و همزیستی مثبت بین والدین است.

🌾آنها باید به عنوان تیم کار کنند و در تصمیم‌گیری‌های مربوط به تربیت کودکان به توافق برسند. اینطور نباشد که هریک از والدین بخواهد ساز خودش را بزند. مثلا مادر به کودک اجازه ندهد الان بستنی بخورد اما پدر به او این اجازه را بدهد.

🌺با دیدن چنین شرایطی فرزند برای والدین خود ارزش قائل نخواهد بود و یاد می گیرد از این شرایط به هر طریقی که شده به سود خودش استفاده کند.

 

صبح طلوع
۱۹ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🌾مریم عاشق شده بود؛ وقتی از عشقش حرف می‌زد، محبت را در تک تک حرکاتش لمس می‌کردی. با خنده گفتم: «حالا این آقای همه چی تمام کجا دیدی؟» سرخ و سفید شد و گفت: «تو مسیر دبیرستان مغازه داره.»

🍃مهسا پقی زد زیر خنده: «همون که جلو پسر لاتا وایساد و از دست متلکاشون راحتت کرد؟! » سکوت مریم تأیید کننده حرفش بود. با اخم به مهسا نگاه کردم دوباره گوش وایستاده بود و داشت معرکه می‌گرفت. با صدایش بچه‌های دیگر هم کنجکاو شده بودند.  

🍃بحث را خواستم عوض کنم که مهسا پوزخندزنان گفت: «مگه دیوانست بیاد خواستگاری تو با اون مشکل پایت.» با صدای بلند گفتم مهسا که مریم به آرامی گفت: «فردا میان خواستگاری.»

🌾مهسا از پشت صندلی‌اش بلند شد و خیره به مچ پای چرخیده به سمت داخل مریم گفت: «هِ مامانش مشتری آرایشگاه مامانمه و فکر نکنم خبر داشته باشه کجا میره خواستگاری.» به چشم‌های کشیده و قهوه‌ای مریم زل زد. خون خونم را می‌خورد دست روی شانه‌اش گذاشتم و رویش را به سمت خودم برگرداندم، گفتم: «خود پسره دیده و می‌دونه مسلما مریم ویژگی‌های  داره که همه دوست دارن ولی خیلی‌ها ازش محرومن.» من را هول داد: «باشه، می‌بینیم.»
 
💫دو روز بعد هر چقدر منتظر ماندم که خودش از خواستگاری بگوید، هیچی نگفت. زنگ آخر که خورد، همین که کلاس خلوت شد، با ذوق پرسیدم: «چی شد؟» از جایش بلند شد: «چی می‌خواستی بشه، مادرش زنگ زد و گفت که نمیاند خواستگاری و ما به هم نمی‌خوریم.»

🍃دهانم از تعجب باز ماند. دست بر شانه ام زد: «بلند شو بریم، عشق زمینی ممکنه نصیبم نشه؛ ولی یِ عشق آسمونی دارم که هیچ‌کس نمی‌تونه ما رو از هم جدا کنه.»

🌺سرگردان به چشم‌هایش نگاه کردم: «عشق آسمونی؟» صدای اذان بلند شد. خنده کنان گفت: « بدو بریم که عشقم داره صدام میزنه.»

 

صبح طلوع
۱۸ تیر ۰۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر