تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

فرزندم

فرزندم

ای همه هستی من، لطیف ترین احساس زندگی ام. بمان و برای خدا بمان.

ای روشنی بخش زندگی ام، تو امید منی. برای خدا بمان و شاد بمان.

ای زیباترین گل هستی ام، تو شادی منی. برای خدا بمان و سبز بمان.

ای قشنگترین طلوع زندگی ام، تو میوه دل منی. برای خدا بمان و پاک بمان.

ای شیرین ترین خاطرات زندگی ام، تو لطف خدایی. برای خدا بمان و نور بمان.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۲ بهمن ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 بعد از جارو کردن و گردگیری به سراغ آشپزخانه رفت. قبل از هر کاری برای ناهار قرمه سبزی بار گذاشت. سپس به سراغ کابینت ها رفت. همه چیز مرتب بود یک دستمال کشید و جارو کرد. برنج های خیس خورده را روی اجاق گذاشت. بالاخره بعد از مدت زمان طولانی با صدای قاروقور شکمش، یادش آمد از صبح که از خواب بیدار شده چیزی نخورده است.

نگاهی به ساعت کرد چیزی تا آمدن همسرش نمانده بود. فوری یک دوش گرفت. ادکلنی که او دوست داشت به خودش زد و دستی به سر و صورتش کشید. سراغ درست کردن سالاد رفت با سرعت آن را هم درست کرد. همه چیز آماده شده بود؛ ولی خبری از آمدن همسرش نبود. هم نگرانش شده بود هم حسابی گرسنه بود. هر چه زنگ می زد جواب گوشی اش را نمی داد. می دانست در حال رانندگی جواب گوشی خود را نمی دهد. دلش خوش بود که در مسیر خانه است والا جواب می داد.

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مشورت

خانم‌ها دقت کنید. یکی از قالب های کلامی که برای مردان خوشایند نیست و اقتدار او را خدشه‌دار می‌کند، دستوری و تحکّمی حرف زدن است.

بهترین کار‌ این است جملات امری یا دستوری خود را به مشورت و نظر خواهی تبدیل کنید.

مثلا بجای اینکه به مردتان بگویید: "کمد رو بذار این طرف اتاق"
بگویید: "نظرت چیه کمد رو بذاریم اینجا؟"

کلمه‌ی نظرت چیه و امثال آن را فراموش نکنید.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

همسنگ علی

در روز قیامت امیرالمومنین،
مردان مؤمن را و فاطمه زنان مؤمنه را به بهشت، راهنمایی می‌کنند. او عِدل، همپایه و همسنگ امیرالمومنین است.

بیانات مقام معظم رهبری، ۶۸/۱۰/۲۰

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

غر نزن

مردها به دلیل داشتن روحیه ای محکم و قوی، احترام را به حفظ اقتدار خود می بینند. دوست دارند شریک زندگیشان درخواست هایش را کوتاه، صریح و بدون لحن دستوری بگوید. از آن طرف او نیز خواسته های همسرش را در نهایت قدرت و ابهت انجام دهد.

 
باید به این نکته توجه داشت، وقتی روی موضوعی فکر می کند، سکوت را حفظ کنید و انتظار جواب فوری نداشته باشید.

از همه مهم تر شخصیت او را نزد دیگران حفظ کنید.

پس جلوی دیگران ایراد گرفتن ممنوع.

بدگویی از او پیش بچه ها ممنوع.

غر زدن ممنوع.

مراقب آهنگ حرف زدنهایتان با او باشید.

برای سخنانش اهمیت قائل شوید.
لبخند خود را از او دریغ نکنید. لبخند را چاشنی کلامتان کنید.

 
از او تشکر، تعریف و تحسین کنید، هر گاه او ببیند، همسرش با مهربانی از او تشکر  می کند، خوشحال می شود؛ چرا که احساس می کند تلاش هایش دیده شده است.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مقاوم باش

اگر همه چیز یخ بزند و سرد شود،

اما انسان های مقاوم سرد و یخ زده نمی شوند.

پس مقاوم و پابرجا بمان.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

راه بازگشت

 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: هر کس در باقیمانده عمر خویش کار نیک کند به گناهان گذشته اش مؤاخذه نشود.

منبع: امالی شیخ صدوق، صفحه ۱۱۱

پیام این حدیث بسیار امید بخش به همه ی شیعیان این است که هر لحظه می توان بسوی خیمه ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باز گشت. بدون هیچ سرزنشی نسبت به اعمال گذشته...

استغفار، علاوه بر دور کردن ما از گناه، سبب رضایت امام زمان ارواحنا فداه می شود. مثل اینکه پدری ببیند فرزندش پس از خطا، نادم شده و درصدد جبران و پرهیز برآمده است.

استغفار، علاوه بر کسب رضایت و خشنودی امام زمان ارواحنا فداه انسان را از گناه پاک می کند. این پاکی از ملزومات زمینه سازی برای ظهور است. چرا که حضرت، برای ظهور و قیام جهانی خود سرباز می خواهد و گنهکاران نمی توانند در زمره آنان قرار بگیرند.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام تابلوی عزیز و دوست داشتنی من
 

من خیلی دوست دارم. آخر خیلی خوشگل و زیبایی! همان روزی که مامان تو را خرید و با مراقبت کامل به خانه مان آوردت، همان موقع لباس مامانم را به دست گرفتم و با اصرار خواستم تا تو را روی دیوار اتاقم نصب کنند؛ اما قبول نکردند.

 
مامان در جوابم لبخندی تحویلم داد و گفت:ای دختر زرنگ من پس تو هم ارزش این تابلو را فهمیدی.
من هم سرم را به تایید تکان دادم. آن موقع سواد بلد نبودم اما رنگ و خطاطی قشنگ توی قاب ات، دلم را برده بود. مامان هم گفت: عزیزم این تابلو باید جایی باشد تا همه هر روز او را ببینند.

- یادت است تابلو جانم. وقتی که جشن الفبای مدرسه را گرفتند، من با ذوق و شوق آمدم پیش باباجونم و به او گفتم که بابایی من همه ی نمراتم عالی شده. پس کادوی من و قول شما چه میشود؟

باباجون هم دست دختر لوسش را گرفت و آورد مقابلت و گفت: اگر دختر ناز من این نوشته ی روی قاب را بخواند، کادویش را برایش میگیرم.

تنها راه نرفته
۱۰ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نرگس

اگر روزگاری آمد و در دنیا همه چیز یخ زد، نگران نباش.

 به زودی پرتو خورشید طلوع خواهد کرد و گرمایش همه جا را فرا خواهد گرفت.

یخ ها ذوب خواهد شد. در آن هنگام نور امید به سویت جاری می شود.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۰ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوچرخه امین جان یِ مقدار آروم تر، هم من و داغون می کنی هم خودت رو به کشتن میدی.

امین ‍خوش رکاب حالم گرفته  شاید با تند رکاب زدن حالم عوض بشه.
دوچرخه امین تو که بی منطق نبودی!؟ این چه مدل عوض کردن حاله!!؟ بیا بریم پارک یِ گوشه بشینیم با هم حرف بزنیم.
امین: ‍باشه راست میگی شاید اینجوری بهتر باشه.
دوچرخه خب حالا بگو ببینم چی شده؟
امین:یادته که امروز با هوشنگ قرار گذاشتیم با هم باشیم. وقتی تو رو تو حیاطشون قفل کردم، هوشنگ گفت الان شبکه پویا یِ فیلم قشنگ داره بریم تماشا.
هوشنگ گفت:
دیدن این فیلم قشنگ با تخمه خوردن میچسبه  مامان زود باش تخمه ها رو بیار الان فیلم شروع میشه.
مامان هوشنگ گفت:پسرم کار دارم. خودت برو داخل اولین کابینت سمت راست طبقه دوم ، بردار.
هوشنگ  ‍با صدای بلند گفت:ای خدا، مردم مادر دارن ، ما هم مادر داریم. 
خوش رکاب من به جای هوشنگ از مادرش خجالت کشیدم. فیلم هیجانی و قشنگی بود، هوشنگ دراز کشیده بود یدفعه پدربزرگش اومد تو اتاق  سریع پاشدم سلام کردم و دست دادم؛ ولی هوشنگ توجهی نکرد. ناراحتی پدربزرگش رو تو چهره اش دیدم  خب منم ناراحت شدم. یواشکی به هوشنگ اشاره کردم، ولی هوشنگ با صدای بلند گفت: بچه مثبت، ول کن بابا فیلمت و ببین.

تنها راه نرفته
۱۰ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر