تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خمینی رحمة الله علیه» ثبت شده است

alaghe be hamsar

 

امام به همسرشان علاقه وافری داشتند؛ به طوری که از نظر امام، همسرشان در یک طرف قرار داشت و بچه‌هایشان در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی توأم بود. یادم هست یک بار که خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی می‌کردند. وقتی آقا اخم می‌کردند، ما به شوخی می‌گفتیم: اگر خانم باشند، آقا می‌خندند و وقتی خانم نباشند، آقا ناراحتند و اخم می‌کنند. خلاصه، ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم آقا باز نشد. بالاخره من گفتم: خوشا به حال خانم که شما این قدر دوستش دارید. ایشان گفتند: خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری‌ای که خانم در زندگی کرده‌اند، هیچ کس نکرده است. شما هم اگر مثل خانم باشید، همسرتان شما را این قدر دوست خواهد داشت.

📚 پابه پای آفتاب، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶، به نقل از زهرا اشراقی، نوه امام خمینی

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۷ آذر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

pedar

 

به دلیل آشنایی و رفاقتی که با مرحوم حاج آقا مصطفی داشتم، اطلاع پیدا کردم که امام در منزل، هیچ گونه تحمیل و استبدادی را نسبت به همسر و فرزندان خود اعمال نمی کردند و برای آنان نوعی آزادی قائل بودند؛ چنان که حتی به وسیله سؤال نمی خواستند عقیده خود را تحمیل کنند. تنها محدودیتی که در خانواده امام وجود داشت، رعایت مسائل دینی بود؛ به طور مثال، آنان هرگز نباید به غیبت، تهمت و نظایر این موارد می‌پرداختند.

📚 پابه پای آفتاب، ج۱، ص۴۰، به نقل از مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنکرانی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۱ آذر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

روزی مادرم مهمان داشتند. نمی دانم مهمان سرزده آمده بود یا این که به موقع نیامده بود. در هر صورت، وسایل پذیرایی آماده نبود. یادم هست که خانم با دستپاچگی می‌خواستند شیرینی و میوه جور کنند که آقا [امام خمینی] گفتند: نه شما بروید. شما بروید پیش مهمان‌ها. سپس به طرف سماور رفتند. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت آتش می‌گرفت. آقا آن قدر سماور را تکان دادند تا [آتش] بگیرد. بعد چای درست کردند و تشریفات را چیدند و نگذاشتند خانم مهمان‌ها را تنها بگذارد و بیایند اتاق دیگر کار کنند.

 

📚گلبرگهایی از بوستان امام خمینی رحمةالله‌علیه، ص۳۱

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۰ آذر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

shghel boodan

امام به پسرها و نوه‌هایشان القا می‌کردند که انتظار کار کردن از زنشان نداشته باشند. اگر‏‎ ‎‏کردند محبت کرده اند. البته به دخترها هم توصیه می کردند که کار بکنند و در ابتدای عقد‏‎ ‎‏نصیحت می‌کردند: «سعی کنید با هم رفیق باشید.»

📚برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه۵۳

راوی: فاطمه طباطبایی


 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

 

صبح طلوع
۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

mamnooe

امام، صحبت بی‌مورد زن‌ها را با نامحرم ضروری نمی‌دانستند؛ مثلا در خانه خودشان وقتی که یکی از نوه‌های پسرشان مکلف می‌شد، دیگر با آن ها در یک اتاق نمی‌نشستیم. جالب این جاست که وقتی ما نزدشان بودیم، نمی‌گفتند که ما از اتاق بیرون برویم، بلکه به او می‌گفتند: بیرون برود یا اگر من پهلوی ایشان بودم و نوه مکلف شده شان که مثل پسر خودم بود، می‌خواست وارد اتاق شود، می‌گفتند: کسی این جا هست.

📚ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴ خرداد ۱۳۶۹؛ به نقل از خانم فاطمه طباطبائی، عروس امام

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۰۴ آذر ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

asabaniyat

 

🌱یکی از دختران ایشان [حضرت امام خمینی] نقل می‌کنند:

در ابتدای ازدواج، خدمت حضرت آقا رسیدم که توصیه‌ای بفرمایند. ایشان به بنده فرمودند: «اگر شوهرتان ناراحتی داشت، به هر دلیل به شما چیزی گفت و بدسلوکی کرد، شما همان وقت هیچ نگویی؛ گرچه حق با شما باشد. بگذارید آن حالت عصبانیت که فروکش کرد، حرف خود را بزنید.» عین همین توصیه را به شوهرم نیز کرد.

 

🌱بنده وقتی این حرف را شنیدم، در ابتدا خیلی به آن اهمیت ندادم؛ بعدها که فکر کردم دیدم انصافا ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی به همین جا برمی‌گردد و لذا از آن به بعد، هر وقت کسی از من توصیه‌ای درباره مسایل خانوادگی خواسته است، همین سفارش حضرت امام را گفته‌ام. 

 

📚مجله حوزه، ش۵۵، ص۵۸، به نقل از آیت الله سیدحسن مرتضوی لنگرودی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۲۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

asabany

 

 

🌱یکی از دختران ایشان [حضرت امام خمینی] نقل می‌کنند:
در ابتدای ازدواج، خدمت حضرت آقا رسیدم که توصیه‌ای بفرمایند. ایشان به بنده فرمودند: «اگر شوهرتان ناراحتی داشت، به هر دلیل به شما چیزی گفت و بدسلوکی کرد، شما همان وقت هیچ نگویی؛ گرچه حق با شما باشد. بگذارید آن حالت عصبانیت که فروکش کرد، حرف خود را بزنید.» عین همین توصیه را به شوهرم نیز کرد.

🌱بنده وقتی این حرف را شنیدم، در ابتدا خیلی به آن اهمیت ندادم؛ بعدها که فکر کردم دیدم انصافا ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی به همین جا برمی‌گردد و لذا از آن به بعد، هر وقت کسی از من توصیه‌ای درباره مسایل خانوادگی خواسته است، همین سفارش حضرت امام را گفته‌ام.

📚مجله حوزه، ش۵۵، ص۵۸، به نقل از آیت الله سیدحسن مرتضوی لنگرودی

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۴ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

zakhmi

 

 

🌹یک بار در دوران طفولیت ما، در تابستان، امام در حیاط با مادرم مشغول گل کاشتن بودند. امام با کارد آشپزخانه باغچه را آماده می کردند و مادرم نشاء را می کاشتند و خاک می ریختند. حدود هشت سالگی ما بود، که با بچه های همسایه توی اتاق مشغول بازی بودیم. پشت پنجره رختخواب چیده شده بود. خواهرم یکی از دختر بچه ها را محکم نشاند روی رختخواب؛ به طوری که پشت این بچه، خورد به شیشه و شیشه از بالا تا پائین خرد شد و ریخت درست آن جایی که مادرم و امام مشغول کاشتن گل ها بودند. ما آماده بودیم برای این که ایشان اعتراض کنند؛ ولی با این که دست شان زخمی شد و خون آمد، چیزی به ما نگفتند.

📚 پابه پای آفتاب، ج1، ص175، به نقل از فهیمه (زهرا) مصطفوی، دختر امام.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۰ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

hefze shakhsiyt

 

 

بعضی اوقات که ما با هم اختلافی بر سر یک مسأله پیدا می‌کردیم، امام ناراحت می‌شدند؛ ولی، حتی لفظ «تو نمی‌فهمی» را هم در عصبانیت به ما نمی‌گفتند؛ بلکه می‌فرمودند: شما متوجه نیستید؛ یعنی تا این حد امام متوجه بودند. در هنگام عصبانیت، لفظ زشت یا خلاف شرع و اخلاق به کار نمی‌بردند. فقط می‌فرمودند:«شما متوجه این مسأله نیستید.»

📚برداشت‌هایی‌ از سیره‌ امام‌خمینی‌رحمةالله‌علیه، ج۱، ص۲۳، به نقل از خانم زهرا اشراقی، نوه امام

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

samimiyat

🌼هرگز چیزی را که بیرون می‌گفتند، در خانه تغییر نمی‌دادند؛ به اضافه این که در داخل رسمیت ساقط می‌شد. بارها شده بود که من وارد اتاقی می‌شدم و امام مرا نمی‌دیدند، می‌دیدم که امام به زانو روی زمین نشسته‌اند و پسرم علی روی دوششان سوار است. خیلی دلم می‌خواست از آن صحنه‌ها فیلم یا عکس می‌گرفتم؛ اما می‌دانستم امام نمی‌گذارند. صمیمیت و صداقت امام با بچه‌ها و مادرم خیلی عجیب بود.

📚ستوده، پابه پای آفتاب، ج۱، ص۸۲؛ به نقل از سید احمد خمینی، فرزند امام.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

 

صبح طلوع
۱۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر