🔹 هنگام صحبت با همسرتان، روی نقاط ضعف یا اشتباهات گذشته یکدیگر دست نگذارید و با وسط کشیدن گذشته، اوقات خود را تلخ نکنید..😊
🔹 هنگام صحبت با همسرتان، روی نقاط ضعف یا اشتباهات گذشته یکدیگر دست نگذارید و با وسط کشیدن گذشته، اوقات خود را تلخ نکنید..😊
🔹هنگام استرس چگونه با همسر صحبت کنیم؟
🔸هنگام صحبت با همسرتان، حرف یکدیگر را قطع نکنید.
🔹وقتی او صحبت می کند صحبت او را قطع نکنید اجازه بدهید خشم خود را بیرون بریزد.
🔸همسرتان را در حالت استرس نصیحت نکنید.
🔹ممکن است همسرتان به شما پیشنهادی بدهد و شما شروع به نصیحت کنید، وقتی استرس دارید این کار را انجام ندهید چون اوضاع بدتر می شود.
💞 هدف از صحبت کردن ارتباط برقرار کردن است نه خشونت و سوء استفاده کردن. بنابر این کلمات خود را بسنجید یا آرام باشید. اینگونه سطح استرس شما پایین می آید و جهان زیباتر دیده می شود.😊
امیر محمد ماشینک های کوچک را یک به یک کنار هم ردیف کرده بود و بوق بوق کنان آن ها را هل می داد. 🚙🚕🚗🚓چند ساعتی بود که در اتاقش مشغول بازی با اسباب بازی هایش بود، با هریک از اسباب بازی هایش یک سلام و علیکی کرده بود.
🗝صدای چرخیدن کلید درون قفل در، امیرمحمد خسته و بی رمق شده را به شور آورد از جای خودش بلند شد و یک پرش زد و با تمام توانش مثل یک تندر به سمت در دوید.
- سلام بابایی خسته نباشی، چقدر امروز دیر آمدی؟
🍀پدر پلاستیک میوه ای به دست داشت. خستگی از سر و کولش می بارید. امیرمحمد را بغل کرد. بوسه ای بر روی صورت گرم و نرم او کاشت. گفت: سلام به پسر گلم، دیر نکردم. مثل همیشه آمده ام.
مادر دست هایش را با حوله خشک کرد. از آشپزخانه با رویی خندان به طرف پدر رفت. گفت: سلام خسته نباشی آقا رسول، تا شما دست و رویتان را می شویید برایتان چای می ریزم.
مادر پلاستیک میوه ها را گرفت و به سمت آشپزخانه رفت.
🌺پدر لباس هایش را عوض کرد. روی مبل کنار بخاری نشست. شبکه های تلویزیون را جا به جا می کرد. امیرمحمد با سبدی پر از اسباب بازی تلو تلو خوران به طرف پدر آمد.
پدر که تازه چشم های دوخته شده اش به تلویزیون گرم شده بود با صدای امیرمحمد به زور چشمانش را باز نگه داشت.
- بابا جان بیا با هم بازی کنیم من از صبح همش منتظر تو بودم که بیای با هم بازی کنیم.
1.منفی گویی ـ نق زدن:
بعید است با هم کنار بیاییم ـ این چه میوه ای است خریدی؟
2.نفوذ ناپذیری و جبهه گیری:
همین که گفتم، غیر ممکنه، نمیشه من همینم که هستم.
3.پرگویی:
امان ندادن در صحبت. از هر دری سخنی گفتن، بی ربط سخن گفتن.
4.روبرگردانی، حالت ادبار:
خانم کار دارم! زود باش! ناهار چه داریم! کاری نداری، خدا حافظ ....
5.سرد و بی عاطفه بودن. توهین وقدرنشناسی:
وظیفه ات بوده؟ مگر چه کار کردی؟ این که کاری نداشت!
6.کلی گویی، تعمیم:
هرگز، هیچ وقت ـ همیشه کارهایت همین جوره
7.فردگرایی (من):
تو دخالت نکن ـ نمی گذارم زندگی ام تباه بشه ،باجون کندن زندگی ام را به این جا رساندم.
یکی از دروغهایی که اگر به کودک گفته شود، برای تربیتش خطرناک است و باعث دروغگو شدنش می شود، تهدید کردن بدون قصد انجام است.سعی کنید کودک را تهدید نکنید مگر اینکه واقعا قصد تنبیهش را داشته باشید.
محبت به مرد، قدردانی و تشکر از او و نادیده گرفتن اشتباهاتش است.
تشکر و قدردانی از تصمیمات و اقدامات مرد و نادیده انگاشتن اشتباهات او ، راه مستقیم نفوذ به قلب مرد است.
یکی از اصول تربیتی به نام نیکو صدا زدن فرزندان و با احترام از آنها یاد کردن است. چنین توصیه ای در مورد فرزندان نسبت به والدین نیز داریم که از صدا زدن به نام و اسم آنها بر حذر داشته شده اند. برای این الگوی تربیتی پسندیده، نمونه ای از آیات قرآن کریم شاهد آورده شده است.
در آیات ابتدایی سوره یوسف، حضرت یوسف علیه السلام، هنگام بازگو نمودن خواب خود به پدرش، رعایت ادب و احترام را نموده و پدر را به اسم صدا نمی زند. بلکه می فرماید: « یا ابت؛ ای پدر من.»
همچنین حضرت یعقوب علیه السلام متقابلا هنگام خطاب فرزندش با لحنی مهربانانه می فرماید: ای پسرکم.
این ارتباط شایسته میان فرزند و پدر می تواند الگوی مناسب و صحیح در تربیت باشد. پس فرزندان باید در نحوه صدا زدن والدین خود احترام و ادب را رعایت نمایند و پدر و مادر نیز با فرزندان رابطه ای صمیمانه و توأم با احترام داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را مطرح کنند.
1- مثبت گویی: چه خوب گفتی ـ کار درستی کردی
۲- انعطاف پذیری: باشه ـ عیبی نداره ـ اینکه شما میگی بهتره
۳- ابراز وجود، عرضه کردن خود، حالت اقبال: چه خبر؟ کسی تلفن نزد؟ دیگه چه خبر؟
۴- محبت، تکریم و قدرشناسی: آقا مهدی: زهرا خانم دست شما درد نکنه ... ممنون می شم اگر ...
۵- موضوع مداری: این جا حق با شماست، این جا خوب عمل کردی.
۶- جمع گرایی (ما): زندگی باید بر اساس سلیقه هر دومان باشد، ما باید، بچه هامان را ...
همسرم، تو آرامبخش و مهر آفرینی
دوستت دارم ای مونس و همدم تنهایی ام
چه زیبا سخن می گویی و چه سخنان زیبایی می گویی
شیرینی سخنانت طبیبی است برای درمان بی قراری هایم.
آرامشی است برای دلتنگی هایم
نشاطی است برای خستگی هایم
با من حرف بزن ای صدای آرام و دلنشین.
خدا را می ستایم بر تمام هدایایش که تو بهترین آنانی.
بعد از جارو کردن و گردگیری به سراغ آشپزخانه رفت. قبل از هر کاری برای ناهار قرمه سبزی بار گذاشت. سپس به سراغ کابینت ها رفت. همه چیز مرتب بود یک دستمال کشید و جارو کرد. برنج های خیس خورده را روی اجاق گذاشت. بالاخره بعد از مدت زمان طولانی با صدای قاروقور شکمش، یادش آمد از صبح که از خواب بیدار شده چیزی نخورده است.
نگاهی به ساعت کرد چیزی تا آمدن همسرش نمانده بود. فوری یک دوش گرفت. ادکلنی که او دوست داشت به خودش زد و دستی به سر و صورتش کشید. سراغ درست کردن سالاد رفت با سرعت آن را هم درست کرد. همه چیز آماده شده بود؛ ولی خبری از آمدن همسرش نبود. هم نگرانش شده بود هم حسابی گرسنه بود. هر چه زنگ می زد جواب گوشی اش را نمی داد. می دانست در حال رانندگی جواب گوشی خود را نمی دهد. دلش خوش بود که در مسیر خانه است والا جواب می داد.