رنگ رنگ توست...
حرف حرف توست..
مرا دریاب که جز تو نخواهم و نیابم.
tanha_rahe_narafte@
دست در دست مادرش، از صحنی به صحن دیگر میرفت. مادر مریض بود و توانایی سریع راه رفتن نداشت. مریم تلاش میکرد هر قدر که میتواند از او مراقبت کند تا زمین نخورد.
دانه های درشت عرق روی پیشانیش سر میخوردند. چادرش را با کش محکم کرده بود و با دست دیگرش کودکش را به سینه چسبانده بود.
☘در مچ دستش صندلی تاشو حرم گذاشته و با دستش، دست مادرش را گرفته بود و تلاش میکرد آهسته قدم بردارد و جایی پیدا کند تا مادر خسته و ناتوانش بتواند چند دقیقه ای آرام بنشیند و با امام، مناجات کند.
اشک در چشمهایش حلقه زد. دلش میخواست میان سیل جمعیت برود و سر روی ضریح بگذارد؛ اما مادرش را نمی توانست در شلوغی ببرد.
مادر که دستهای پر و تلاشش برای خدمت به او و حفظ ححابش را دید از ته دل، دعایش کرد: «الهی عاقبت بخیر باشی دخترم.»
☘ مریم خندید.روبه روی حرم، دوزانو نشست اشکش که روی گونه غلطید سلامی داد و به مناجات مشغول شد، میان حال خوش زیارت،
ماشین حمل گلهای حرم رسید. خوشش نمی آمد جلو برود و درخواست گل کند. خادمین از اصرار مردم برای دریافت گل، خسته و کلافه بودند.
☘نشست و چشمهایش را بست و غرق در فضای حرم شد. ماشین حمل گل از کنارش رد شد. صدای خش چیزی نظرش را جلب کرد، برگی از لابلای گلها در دامنش افتاده بود.
برگ را روی صورت مادر کشید، نگاهی به سمت ضریح، انداخت و اشکهایش را در میان پهنای برگ، پنهان کرد.
آدمها هر قدر بزرگ شوند، باز در عمق وجودشان، احساس نیاز به پدر و مادر و البته دعاهای آنها، شعله میکشد.
هرچند عدهای تلاش میکنند بر این نیاز سرپوش بگذارند یا با تلخی و تندی با پدر و مادر مواجه شوند و یا ابراز بینیازی بکنند؛
اما واقعیت این است که پدر و مادر، گنجهایی هستند که گاهی ندیده گرفته میشوند وعمیقاً انسان به آنها احساس نیاز دارد.
کاش قدر فرصتهایمان را بدانیم.
پدر و مادر، نعمتهایی هستند که شاید در زمان حیاتشان، قدرشان دانسته نشود؛ امّا باید تلاش کرد تا با احسان در حق آنها، در حیات و مماتشان، دل آنها را از خود، شاد نگهداریم.
بی آنکه هزار بار التماس کنند، به آنها سر بزنیم. مهربانی کنیم. پیش پیش بخشی از کارهایشان را انجام دهیم. نگاه مهربانانه و قدرشناسانه به آنها داشته باشیم.
این یکی از هزار راه و نزدیکترین و آسانترین راه برای پیمودن مسیر صد ساله در یک شب است.
این روایت را به خاطر داشته باشیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ مردى که از حقوق والدین پرسیده بود،فرمود: هما جنّتک و نارک؛ پدر و مادر،بهشت و جهنم تو هستند؛ بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست.
میزان الحکمه,،ج 10،ص 708
عادت نداشت محبت کند. فهیمه به محبت او نیاز داشت، اما حرفی نمزد تا اینکه خدا به آنها فرزندی عنایت کرد.
رامین بلد نبود محبت کند. فهیمه بارها و بارها سراغ مشاور رفت تا کمکش کنند. هر بار جواب این بود:«کسی که از پدر و مادرش محبت ندیده است یا بسیار شکننده و جویای محبت میشود یا بسیار محکم و بیمحبت، مثل آهن.»
☘فهیمه نمیدانست تا کجا باید بماند تا کجا باید همراهی کند. پاسخ کادو گرفتنها و مراسم برگزار کردنهایش، هربار فقط لبخندی بود و تشکری خشک؛ اما فهیمه با زحمت زیاد، با اینکه بعضی وقتها گریهاش میگرفت، بعضی وقتها ناامید میشد، بعضی وقتها حتی فکر ترک خانه به سرش میزد، باز پیش رامین ماند.
آنقدر که روزی را دید که اسمی که دوست داشت شوهرش صدایش بزند را روی گوشی او دید. رامین با فرزندشان، آنطور که فهیمه دوست داشت، محبت کر. رامین به عشقش به او اعتراف کرد تا آن روز دوازده سال از تلاش فهیمه گذشته بود.
خورشید میتابد و شعلههایش، عالم و دل ما را گرم میکند.
مهر میتابد و مهر تو در دل شعله میگیرد.
سلام خورشید
سلام صبح
سلام زندگی
✅ راه زندگی خوش و خرّم، از کسب رضایت پدر و مادر، میگذرد؛ چه در قید حیات باشند یا نه.
🔘و راه کسب رضایت، از نیکی کردن به پدر و مادر و صلهی رحم.
🔘برای داشتن زندگی شاد، باید این عوامل روحی و معنوی را کسب کرد.
✅(۱)پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: هر که خوش دارد عمرش دراز و روزیش زیاد شود به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جا آورد.
📚میزان الحکمه،ص۷۰۹۵