تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

نیاز به آرامش

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

🌺رضا بعد از یک روز سخت کاری روی مبل دراز کشیده بود. در حال تماشا تلویزیون دستی هم به ریش هایش می کشید.

🍃مریم با پوشیدن لباس قرمز زیبایی صورتش دو برابر شده بود. با لبانی خندان وارد سالن شد. با سینی چای کنار رضا نشست. انتظار داشت رضا از کارها و جزئیات امروز از او سوال کند، اما رضا ترجیح می داد در سکوت تلویزیون نگاه کند‌.

🌸مریم پرسید: رضا جان امروز کار چطور بود؟

🍃-بد نبود.

🌺رضا با این گفته فکر می کرد که همه چیز تمام می شود و می تواند اخبار تلویزیون را گوش کند. اما مریم باز پرسید: «امروز جلسه تان برگزار شد؟»
 
🍃-آره

🌸رضا در دلش می گفت: «باز شروع کرد حالا حتما میخواهد تمام جزئیات را سوال کند.»

🍃مریم در حال خوردن چای باز پرسید: «خوب، خیابان ها چطور بودند؟ امروز هم شلوغ بود؟»

🌺رضا با خودش فکر می کرد چرا مریم راحتم نمی گذارد مگر ترافیک خیابان چه اهمیتی دارد . ابروهایش را در هم کشید و با صدای بلندتری گفت: «آره، مثل همیشه ترافیک بود.»

🍃مریم متوجه عصبانیت رضا شد، سینی استکان را برداشت و به طرف آشپزخانه رفت.
روی صندلی آشپزخانه لم داد و در دنیای افکارش غرق شد:«چرا رضا با من حرف نمی زند؟ حتما من را دوست ندارد؟ چرا وقتی من با او حرف میزنم حوصله من را ندارد؟»

🌸سوال ها یکی پس از دیگری در ذهنش رژه می رفتند. صدای پیام گوشیش رشته افکارش را پاره کرد ، فکری توجه اش را جلب کرد گوشی را برداشت و سرچ کرد چرا شوهرم حوصله حرف زدن با من را ندارد؟ چرا او دوست دارد تنها باشد؟

🍃چندین سایت روانشناسی را مطالعه کرد نکات مهم را یادداشت می کرد.«زن و مرد با هم تفاوت دارند.
باید به تفاوت های یکدیگر احترام بگذارند.
به جای این که بخواهند یکدیگر را تغییر دهند باید با تفاوت های هم کنار بیایند.
زنان بعد از یک روز کاری بیشتر نیاز به حرف زدن دارند اما مردان نیاز به آرامش دارند. »

🌺مریم در دلش خوشحال شد رضا هنوز او را دوست دارد اما در آن شرایط نیاز به آرامش دارد.خودش را مشغول آشپزی کرد تا رضا کمی در دنیای خودش استراحت کند.

🆔 @tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی