تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

نقاشی

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

🍃محدثه توی گرمای آفتاب که در میان خانه پهن شده، نشست.  خسته بود و بوی عطرغذایش، خانه را پرکرده بود.

☘️نسترن از راه رسید و مثل هرروز بساط نقاشی اش را روی زمین پهن کرد. درست روبه روی او.

🌸_مامان نقاشی کنیم؟

🎋دلش می‌خواست بهانه بیاورد و در سکوت از آفتاب لذت ببرد؛ اما عشوه‌های دخترانه‌ی نسترن وهمزمان، سلولهای مادرانه‌ی محدثه، نمی‌گذارند.

🌸نسترن را روی زانویش گذاشت.  دفتر و مداد رنگی‌ها را پخش و مهتاب را صدا کرد.

🌾مهتاب با ذوق دوید و خودش را در دامان مادر انداخت. نسترن که دوسالی بزرگتر از مهتابِ، تنها لبخند زد و خودش را به زانوی مادر، بیشتر نزدیک کرد.

🍃لای دفترش را باز کرد. کودک می‌شود؛ شبیه دخترهای مدرسه‌ای روی شکم می‌خوابد. مهتاب و نسترن به وجد می‌آیند و با ذوق مدادها را تقسیم می‌کنند.

☘️نیم ساعتی می‌گذرد و سه برگ از کتاب رنگ آمیزی با ظرافت و لطیف، رنگ می‌کنند.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی