تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

محبوب‌ترین خلق

يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

🏞 از سرزمین شام همان‌جایی که پُر از نیرنگ و فریب است، آمده بود. آنجا که حاکم خودخواه و حلیه‌گری همچون معاویه داشت. همو که دستور داده بود بر فراز منبرها بهترین خلق خدا را لعن و دشنام دهند.

🕌خسته‌راه، تشنه و گرسنه بود. وارد مسجد شد. به نزدیک‌ترین ستون تکیه داد. دورتادور آقایی را جمعیتی گرفته بودند و به حرف‌هایش گوش می‌دادند.
کنار ستون پسر جوانی در حال نماز خواندن بود.
رمق حرف زدن نداشت با هر سختی بود از او پرسید: «اون آقا کیه که همه به حرفاش گوش می‌دن؟»

🌸جوان با تعجب نگاهش کرد. سر و وضع خاک‌آلودش را برانداز کرد و گفت:
«به نظر می‌آید مسافری و گرنه چه کسی حسن بن علی، نوه بزرگ پیامبر را نمی‌شناسد؟! » با شنیدن نام او با عجله از جایش بلند شد، با قدم‌های بلند به طرف جمعیت رفت. با دو دستش مردم را کنار زد. به یک قدمی او رسید.

🍁بدون مقدمه و سلام شروع به توهین و جسارت کرد. حتی به خودش مهلت نفس کشیدن نمی‌داد.

🌺امام با تبسم و مهربانی نگاهش می‌کرد. در کمال آرامش و سکوت به او مهلت خالی کردن خودش را داد. به کسانی که اطرافش بودند، اجازه نداد برخورد تندی با او داشته باشند.

❄️ توهین و ناسزاگویی‌هایش که تمام شد. امام دستش را گرفت و فرمود: «مسافری بریم خونه استراحت کن. به نظر تشنه‌ و گرسنه می‌آیی. بیا بریم آب و غذا بهت بدم.
مرد شامی با چشمان دُرُشت به امام خیره شد. قدرت حرف زدن نداشت. »

🌼امام او را به خانه‌اش بُرد. آنجا غذا خورد. استراحت کرد. در پایان هم یک دست لباس هدیه گرفت. مرد شامی رفت در حالی‌که مکرر می‌گفت: «روی زمین کسی بهتر و محبوب‌تر از حسن‌بن‌علی علیهماالسلام نیست. »

📚منتهی الامال، ج۱، ص۲۲۲.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی