تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

فرعون درون

جمعه, ۱۷ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

 

🥀اشک در چشمانش حلقه زد.
مجید وارد مغازه شد، دستی بر روغن داخل قفسه کشید، آن را برداشت و براندازش کرد. دستش را در جیبش برد، تنها ده هزار تومان در جیبش بود؛ برگشت. در بین راه باز یادش به سخن مادرش افتاد که از او خواسته بود روغن بگیرد.

💫 به سمت مغازه دار آمد و از او خواست که به او نسیه بدهد؛ اما مغازه دار بهانه های مختلفی آورد و روغن را به او نداد. در آخر مجید خواست از او  تخفیف بگیرد که ناگهان مغازه دار روغن را با پرخاش از مجید گرفت و با ترش‌رویی گفت: «همینی که هست می خواهید بخواهید، نمی خواهید نخواهید. خوش اومدید! »

🍂مجید با ناراحتی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مغازه بیرون رفت.

✨مهدی صاحب الزمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند: «چیزی ما را از شیعیان محبوس نکرده است، مگر اعمال ناخوشایند و نامناسبی که از آن‌ها به ما می‌رسد. »

📚الزام الناصب ج2، ص 467

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی