شیردل پاوه قسمت سوم
🧔♂پدر همیشه فوزیه را تشویق میکرد. برایش کادو 🎁 هر چه دوست داشت میخرید؛ چون فوزیه درسهایش خیلی خوب بود.
😇پدر که علاقهی زیادی به فوزیه داشت و دلش میخواست تحصیلاتش را ادامه داده و به بهترین جایگاه علمی برسد،🎓 ته دلش راضی به کارکردن او در بیمارستان نبود.
برای همین از او خواست که فعلاً حیف است درسش را ادامه بدهد.
⚡️فوزیه در جواب پدرش گفت:
«درسم را هم ادامه میدهم، الآن میخواهم بهیاری 👩⚕شوم تا بهتر به مردم خدمت کنم.»
🌱فوزیه در حالی که شانزده سال بیشتر نداشت، در همان سازمانی که امتحان استخدام میگرفتند، «شیر خورشید» امتحان داد. معدل فوزیه خوب بود و آن زمان معدل روی استخدام نیرو تأثیر زیادی داشت.
📕او علوم و ریاضیاش خیلی خوب بود. پدرم هر زمان که میخواست حساب کتابی 🧮انجام دهد، از فوزیه کمک میخواست.
💡فوزیه قبول شد. بعد از امتحان،
دورههایی را در بیمارستان🏨 دویست تخت خوابی که در حال حاضر بیمارستان طالقانی نام دارد، گذراند.
ادامه دارد...
