دلم برایت تنگ شده
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۰۰ ب.ظ
🌺حمید آبادان که بود، نامهای با یک عکس برایم فرستاده بود. عکس را میگذاشتم جلویم و نامه را با گریه میخواندم. تکیه کرده بود به یک نخلی در منطقه ذوالفقاریه با یک بادگیر سرمهای.
به شوخی میگفتم: برای صدّام ژست گرفته بودی؟
گفت: ژست گرفته بودم که تو بپسندی.
🌸میگفت: عصرها که یادت میافتادم، میرفتم تپهای یا تخته سنگی پیدا میکردم و به غروب نگاه میکردم. آن وقت بیشتر دلم برایت تنگ میشد.
📚نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان؛ ص ۲۶-۲۵
۰۰/۰۵/۱۶