تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

دست فرشته

جمعه, ۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

🌺فاطمه کنار خیابان با شکیبا ایستاده بود. از میان گرد و غبار بعد موشک باران، مادر حورا را دید که جیغ می‌کشید و می‌دوید. جیغ زنان همسایگان را به یاری می طلبید تا حورا را پیدا کند.

🌸خانه دوطبقه شان به خاطر موشک باران روی خانه حورا و مادرش آوار شده بود.

🌼نیم ساعتی گشتند. مادر حورا ، زار‌زار گریه می‌کرد و میان آجر و سنگ ها چنگ می‌کشید تا از میان آوار، حورا فرشته‌ی کوچک مهربان پنج ساله‌اش را بیابد.

☘️صدای جیغ همزمان چندزن، بند دل فاطمه را پاره کرد. همه گفتند:«بیایید کمک، اینجاست هنوز بدنش گرمه.»

🌺زنها چندتایی یاعلی گفتند وقطعات بزرگ آوار را از روی دست حورا برداشتند. فاطمه دستش را روی چشم عروسکش گذاشت تا آنچه او می‌بیند را نبیند.

🌸بدن بی‌جان حورا را از میان آوار بیرون آوردند و فاطمه مثل عروسکش چشم‌هایش را بست و گریست.

☘️کمی دورتر چندزنی شیون کنان، گرد عزیزانشان می‌چرخیدند والغوث یا صاحب الزمان می‌خواندند.

 

@tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی