تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

درخشندگی

جمعه, ۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

🍃نور درخشنده آفتاب از لابلای پرده حریر نارنجی رنگ داخل پذیرایی تابیده بود. سحر از روی مبل طوسی رنگ بلند شد و به سمت اتاق رفت. آرام ضربه‌ای به در زد. وقتی برادرش در را باز کرد از او پرسید:  «فردا میتونی با من بیایی؟»

☘️_آخه با دوستام قراره جمعه‌ رو بریم  دور دور و تفریح.

🌾سحر لبخندی زد و سرش را تکانی داد و از اتاق برادرش بیرون رفت. حمید نگاهی به قفسه کتابهایش انداخت. بی‌حوصله کتابی را از قفسه برداشت و دوباره سرجایش گذاشت. یک مرتبه کتابی توجهش را جلب کرد و زیر لب گفت: «با اینکه خیلی وقته خریدمش؛ اما هنوز کامل نخوندم.»

⚡️کتاب را گشود نگاهش روی حدیث ماند.
امام صادق علیه السلام فرموده: «لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أیّامَ حَیاتی.»؛ «اگر او [امام زمان علیه ‏السلام] را دریابم، تمام عمر به او خدمت مى ‏کنم.»*

☘️کتاب را روی میز تحریرش گذاشت؛ اما حرف‌ سحر به یادش آمد: «مطالب زیادی باید درباره‌ی وظیفه شیعه بخونم. هر روز وقتم تو فضای مجازی بیهوده می‌گذره. اگه ازم بپرسن برای امام زمانت چیکار کردی؟ ... حرفی برای گفتن ندارم.»

💫حمید روی تخت دراز کشید و به تمام کارهایش فکر کرد. کلمه "شرمندگی" که سحر مرتب تکرار می‌کرد در گوشش پیچید از روی تخت بلند شد به سمت آشپزخانه رفت: «مامان! فردا زود بیدارم کن، با سحر میرم. قراره برای بچه‌های منطقه محروم کتاب و لوازم تحریر ببره.»

🍃_خدا رو شکر که بالاخره تصمیم خوبی گرفتی.

🌾_مهلت دوباره بهم داده شد تا کار خیر انجام بدم. کار خیری که نیتش برای سلامتی و ظهور امام زمان ارواحنافداه است.

*الغیبه، نعمانى، ص ۲۴۵


 

۰۱/۰۹/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
صبح طلوع

داستانک

مهدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی