او میبیند!
🌾کتاب را ورق زدم. رسیدم به جایی که علامتگذاری کرده بودم. شروع به خواندن کردم: موسی بن یسار همراه با کاروان امام رضا علیهالسلام از مدینه به طرف ایران حرکت کرد. او تعریف میکند: «وقتی به نزدیکیهای شهر طوس رسیدیم، صدای شیون و گریهی عدهای میآمد. جنازهای هم روی دوش افرادی بود و لاالهالاالله میگفتند.»
🍃امام به طرف جنازه رفتند، چند قدمی با او بودند تا کنار قبر، سپس دستهای خود را باز کرد و جنازه را در آغوش گرفت. برایش دعا کرد.
⚡️همانطور هاجواج به صحنه نگاه میکردم. در این فکر بودم امام برای اولین بار است به این منطقه آمدهاند مگر او را میشناسند؟
امام با دیدن چهرهام فرمودند: «هر کس جنازهای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک میشود.»
🌺سپس امام دست مبارک خود را روی سینهی جنازه گذاشتند و فرمودند: « فلانی! تو را بشارت میدهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید! » تعجب من بیشتر شد و عرض کردم: «فدایت شوم، مگر این مرد را میشناسید؟»
✨امام علیهالسلام فرمود: «موسی! مگر نمیدانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه میشود؟»(۱)
💫با خواندن روایتِ کتاب، مو به تنم سیخ شد! تازه متوجه معنای آیهای از قرآن شدم که میفرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون» «و بگو که هر عملی کنید خدا و رسول و مومنون [ائمه] آن عمل را مىبیند [و از آن آگاه میشوند].(۲)
☘️با خودم فکر میکنم: مگر نه اینکه اگر در برابر شخص بزرگی قرار بگیرم تمام هوشوحواسم به رفتار و سخنم هست!
الان هم امام زمان علیهالسلام من را می بیند.
با این تصور سرم را از خجالت پایین انداختم و در دل استغفار کردم.
📚(۱)بحارالانوار، ج۴۹، ص۹۸
📖(۲)توبه، ۱۰۵
