تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

سلام به از بین برنده ظلمت شب

 

سلام به خورشید

 

سلام به طلوع خورشید

 

سلامی به زیبایی طلوع خورشید

 

سلام بر تو ای مهربانم

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۶ دی ۹۹ ، ۰۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

سلام برشما مهربان!

سلامی به وسعت یکسال دلتنگی

یکسال کم داشتنتان

 

چقدر دیر شناختمت، چقدر چهره دلنشینتان پراز آرامش است، زمانی که بال

گشودید و دعوت حق را لبیک گفتید صورتی نبود تا ببینیم چه شوقی در چهره شما بود.

 

تصویرمان از چهره شما لبخند با دوستان و خشم و غضب با دشمنان است

رابطه تان با فرزندان شهدا .

حضورتان در میان مردم .

ایستادن و نشستنان در کنار رهبر امت.

مرد میدان بودنتان در خاکریزهای شام و عراق.

حضورتان در خوزستان

ستودنی است.

 

دوستت دارم سردار دلها، اینجا همان دنیاست، با یکسال دلتنگی، بغض، اندوه.

 

جای شما بسیار خالی است؛ روزهای سختی را میگذرانیم، برایمان دعا کنید

دعایی از جنس توسلهایتان برای امضای شهادت.

حرفهایمان را به بی بی زینب و خانم رقیه جانمان برسانید بگویید کسانی از

سرزمینتان که به کتب آنها خوانده میشوند عرض حاجت دارند.

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوچرخه: 

امین جان امروز خیلی خوشحالی، مدرسه چه خبر بود؟

 

امین:

خوش رکاب نمیدونی چه زنگ انشایی بود؟ برای همین من عاشق  انشاءم.

 

دوچرخه: 

تعریف کن ببینم، مشتاق شدم بدونم.

 

امین:

معلم انشاء با کت و شلوار مرتب و اتوکشیده که رنگ شکلاتی زیبایش تو چشم بود، وارد کلاس شد. خوش رکاب خیلی دوستش دارم هم ظاهری آراسته داره هم اخلاق زیبایی.

 

دوچرخه: 

آره می شناسمش همیشه ماشینش رو وقتی پارک می کنه از کنارم رد میشه. خب معلم اومد دیگه چی شد؟ 

 

امین: 

بعد از خوش و بش، سلام و احوالپرسی ماژیک برداشت. با خط خوش پای تخته نوشت " در یک صفحه بنویسید شجاع ترین آدم کیست؟ "

 

خوش رکاب، همه تو فکر فرو رفتن. تو خیال خودشون غرق شدن. بعد فکر و خیالشون رو تو دفترشون نوشتن. آقا معلم یکی یکی صدامون کرد تا نوشته هامون رو بخونیم.

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خانه باصفا

 

اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و

گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.

 

 در محضر بهجت، ج 1، ص300

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

تو مرا پدر خطاب کن...

آیاتی نازل شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آنطور که همدیگرا را صدا می زنید، خطاب نکنید؛ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پدر را رسول الله خطاب کرد.

امام حسین (علیه السلام) از زبان مادرشان فاطمه زهرا نقل می کنند:

از آن روزی که این آیه نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را پدر خطاب کنم ، به همین خاطر می گفتم: یا رسول الله 

وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین دید، فرمود : « دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت نازل نشده است، زیرا تو از من هستی و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. این آیه درباره مستکبران نازل شده که احترام مرا نگه نمی دارند. پدر گفتن تو برای آرامش قلب من بهتر و به خشنودی خداوند نزدیکتر است.» سپس پیشانی مرا بوسید.

 

بحارالانوار.ج43.ص93.

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : لِیَتَأَسَّ صَغِیرُکُمْ بِکَبِیرِکُمْ.

 

امام على علیه السلام فرمودند: باید خردسالان شما از بزرگان شما پیروى کنند.

 

نهج البلاغه ، خطبه166

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خورشید می‌تابد و شعله هایش، عالم را و دل ما را گرم می‌کند...

مهرمی‌تابد و مهر تو در دل شعله می‌گیرد...

سلام خورشید

سلام صبح

سلام زندگی

 

 

@tanha_rahe_narafte

 

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۵:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


 

سلام آقای خوبان

 

مجلس بزم و سرگرمی، جمع شدن دور خانواده ، خوردن و خندیدن رنگ ندارد

وقتی تو نباشی...

 

دنیا رنگ باخته. مثل تلویزیون های چهارده اینچ سیاه و سفید قدیم شده است

نقاش دنیا و آخرتمان کی می آیی تا به زندگیمان رنگ طراوت و شادابی ببخشی؟

 

کی می آیی تا دستمان را بگیری و به راه راست هدایتمان کنی؟

کی می آیی تا پا در رکابت شویم و همراه تو با ظلمت بجنگیم.

 

خدایا آقایمان را از هر گزندی حفظ بدار.

 

 

@tanha_rahe_narafte

 

سارا علیدوستی
۱۵ دی ۹۹ ، ۰۴:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دستش را گذاشت تو دست مادر. با هم وارد خانه سادات خانم شدند. داخل اتاق شلوغ بود. به بالا سرش نگاه کرد. سادات خانم جلو آمد. با تک تک خانم ها دیده بوسی کرد. زهرا وسط قدهای بلند و چادرهای بهم پیچیده گم شد. دوست داشت سادات خانم با او هم روبوسی کند. با خودش گفت:چرا با من روبوسی نمی کنه؟ منم می خوام بهش زیارت قبولی بگم. یعنی ما بچه ها آدم نیستیم؟ 

مادر، زهرا را جلو برد؛ زهرا، جلو مادر و مقابل سادات خانم ایستاد. مادر به صورت گل انداخته زهرا نگاه کرد. رو به سادات خانم گفت:گل دختر منم اومده به شما زیارت قبولی بگه.

سادات خانم با لبخند یک قدم به زهرا نزدیک شد. مقابلش نشست. او را در آغوش فشرد. صورت گل انداخته او را بوسید. زهرا هم با او دیده بوسی کرد و زیارت قبول گفت. سادات خانم بلند شد. سینی روی طاقچه را برداشت. جلو زهرا گرفت: اینم سوغات شما. بفرمایید.

زهرا کتابچه ای از داخل سینی برداشت. وسط کتابچه پارچه سبزی قرار داشت. مادر زهرا به سادات خانم گفت: راضی به زحمت تون نبودیم.

-زحمتی نیست. حضور بچه ها تو اینجور مراسما رحمته. ما هم باید قدر نزول این رحمتای الهی رو بدونیم.

لبخند روی لبان زهرا نشست. کتابچه را به سینه چسباند. دنبال مادر به راه افتاد.

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۴ دی ۹۹ ، ۰۷:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرآن عزیز و دوست داشتنی

مقام رفیع ات
جایگاه منیع ات
عظمت بی بدیل ات
تو را به جایی رساند که خالق زیبایی ها و خوبی ها نگاه کردن به تو را نیز عبادت شمرد.

«تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء؛  بیان همه چیز است.»

(نحل، 89)


 


@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۴ دی ۹۹ ، ۰۷:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر