تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

محبت

محبت مثل نفس کشیدن لازم و ضروری است
محبت آبیاری می کند خشکی های وجود را
محبت بیرون می کند زخم های کینه را
محبت می شوید پلیدیها را
محبت می کارد خوبی ها و نیکی ها را
محبت می پروراند نهال های زیبای وجود را
محبت...
در یک کلام محبت بدی ها را با خود می برد و خوبی ها را می آورد.

روزتان، پر باشد از محبت های الهی

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

سلام مهربان منتظر!

امشب دلم برای یک دورهمی تنگ شده! هوای دورهمی شبهای چهارشنبه سنگرهای جبهه را دارم.

هیچ وقت تجربه شان نکردم! اما بارها و بارها طعمشان را از لابلای خاطرات جامانده های شهادت چشیده ام...

چه زیبا میشد اگر این دورهمی ها را با عطر یادت تکرار می کردیم شاید حال دلمان خوب میشد...

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی تا غروب نمانده بود. بچه ها مشغول درس و مشق بودند. حلما در آشپزخانه تدارک شام می دید.
صدای زنگ، همه را با هم به سمت در دعوت کرد. بچه ها برای باز کردن در از هم سبقت می گرفتند. حلما هم پشت سرشان حرکت کرد.

یواش تر بچه ها. زمین می خوریداااا. هادی جونم شما مثلا بزرگتری یعنی چی بدو بدو کردن! بیچاره همسایه پایینی الان فکر می کنه زلزله اومده.


- حامد زودتر از بقیه در را باز کرد و پاهای پدر را چسبید و گفت: سلام بابایی. وااای چقدر میوه خریدی. اووووم به به. چه موزای زرد و قشنگی!
حلما کمک کرد که محمد خریدها را به آشپزخانه ببرد.
- خدا قوت عزیزم. چه خبره؟ مهمون داریم؟

محمد کاهوها را داخل سینک گذاشت. گفت: میگم خانمم حس ششم داره باور نمیکنن. یعنی عجب انتخابی کردماااا. کی مثل من یه همچنین پیشگویی داره؟!

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۳:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کریمی و کرامتت را می خواهم
مجیدی و بزرگواریت را می بینم
شفیعی و شفاعتت را می طلبم
کتاب محبوب من
دست های خالی ام یاریت را می طلبد.

«قد جاءکم مّن الله نور و کتاب مّبین؛ از طرف خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد.» (مائده/15)

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محبت

ما که حالا عقد میخوانیم، در دل های شما زن و شوهرها، به فضل پروردگار محبتی ایجاد می شود.

گل محبت در دل ها شکفته می شود؛ این گل را حفظ کنید، آبیاری کنید، شاداب نگه دارید، پژمرده اش نکنید، دستمالی اش نکنید تا در دل شما شاداب و با طراوت باشد.

بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 81/10/24

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیدن دوباره نور خورشید این نوید را می دهد که باز فرصتی طلایی از خدای مهربان برای
نفس کشیدن،
عبادت کردن،
باهم بودن،
محبت کردن ،
بخشیدن،
عاشق شدن یا ماندن هدیه گرفته ایم

پس فرصت هایتان را دریابیم

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

مولایم سلام

آه از این روزها که چه غم هایی بر دل داریم.
چه بسا غم واقعی در دورن شما شعله می کشد
غم و اندوه مادر
غم و اندوه سردار
غم و اندوه بزرگ مرد علم

می گویند سردار رفته نفس تازه کند برگردد!
چه روزی می شود روزی که شهدا در رکاب شما باز گردند.
ما منتظران به امید ظهور روزها را به پایان می رسانیم.

اللهم عجل لولیک الفرج

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با نگرانی و دلهره طول و عرض اتاق را بالا و پایین می رفت. هر وقت ذهنش مشغول می شد، این عادت به سراغش می آمد. چند روز قبل که قرار بود وامی برایش جور شود تا سرمایه ای باشد برای کار کردن؛ ولی یکدفعه بانک خبر داد که چون ضامن هایت چک ندارند به شما تعلق نمی گیرد. مگر اینکه تا دو روز دیگر ضامن معتبر معرفی کنید.


حالا او مانده بود که چه کند؟ کسی را با این خصوصیات سراغ نداشت. در آن لحظه عصبانی بود و حوصله کسی را نداشت. همینطور که فکر می کرد و راه می رفت. از پنجره پدرش را دید که داخل خانه آمد و او را صدا زد. حوصله جواب دادن نداشت؛ ولی برای پدر و مادرش احترام خاصی قائل بود. با اندکی تأخیر جواب پدر را داد. پدرش با شنیدن صدایش به سوی اتاق رفت؛ ولی او با عجله خودش را به پدر رساند، و از او استقبال کرد.


پدر از چهره رنگ پریده فرزندش متوجه ناراحتی او شد. با مهربانی گفت: پسرم چرا دل نگرانی؟ او هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. پدر همان لحظه دستان چروکیده و پینه بسته اش را برای دعا به بالا برد و گفت: خدایا خودت مشکل همه جوانها را حل کن و دست پسر من را هم بگیر. عزیزم ان شاءالله همه چیز درست میشود خودت را ناراحت نکن. من از تو راضی هستم ان شاءالله خدا هم از تو راضی باشد.

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محبت اهل بیت

 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لایُتِمُّ الإیمانُ اِلاّ بِمُحَبَّتِنا أهلَ البَیتِ.


رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ایمان کامل نمى شود مگر با محبّت ما اهل بیت.

 

منبع: بحار الانوار، ج 36، ص۳۲۲، ح ۱۷۸

 

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سالمندان

سالمندان برکت زندگی هستند. در برخورد با آن ها صبر و سعه صدر بیشتری لازم است.

نیاز آن ها به توجه و محبت بیشتر است. چرا که در گذشته های نه چندان دور، هم توان جسمی، روحی و مالی بیشتری داشتند و هم اطراف آن ها فرزندانی بود که احساس تنهایی نمی کردند. پس دارای شرایط جسمی و روحی آسیب پذیری هستند. نیاز به برخوردی مؤدبانه و قدرشناسانه دارند.

بعضی وقت ها برای رفع دلتنگی شان به دیدارشان بروید. اگر وقت نداشتید به آنها زنگ بزنید. از زحماتی که سالیان گذشته برای شما کشیدند، قدردانی و تشکر کنید.  کرامت آن ها را حفظ کنید. به آنها لبخند بزنید و از آن ها بخواهید نصیحتتان کنند.

با دقت به حرفهایشان گوش دهید. همین احترام گذاشتن به سالمندان سبب می شود کودک شما یاد بگیرد و با شما همان برخورد را داشته باشد. حواسمان به برکت های زندگی مان باشد.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر