تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

پروانه، خانه را جمع و جور کرد. بوی غذا دهانش را آب انداخت. در قابلمه سوپ را برداشت. هم زد. با دست بوی آن را به سمت بینی اش روانه کرد. بوی مطبوع غذا را بلعید. به به و چه چه راه انداخت. در قابلمه را گذاشت. نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت. با خواندن جمله «تو را من چشم در راهمِ» روی ساعت، قلبش مثل قلب گنجشک تپیدن گرفت. ده دقیقه تا آمدن حامد فرصت داشت.

سریع سفره ناهار را چید. لباسش را بویید. تمام بوی غذا را بلعیده بود. به طرف کمد لباس رفت. از بین لباس ها پیراهن مورد علاقه حامد را بیرون آورد. آن را پوشید. به صورتش عطر گل محمدی مالید. قدری آرایش بر آن نشاند. صدای زنگ بلند شد. درون آیینه خودش را برانداز کرد. حامد پسند شده بود.

سریع به طرف در رفت. از درون چشمی بیرون آمدن حامد از آسانسور را دید. دستش را روی دستگیره گذاشت. به محض رسیدن حامد، دستگیره را به سمت پایین فشرد. در باز شد. پروانه همراه در عقب نشینی کرد.

انگشتانش را به سمت حامد نشانه رفت. به محض ورود حامد ماشه را چکاند:«بنگ بنگ بنگ ... » حامد دهانش را باز کرد و در یک حرکت تمام تیرها را بلعید. با خنده گفت:« همه تیرات رو خوردم.»

پروانه مثل بچه ها پا کوبید:«چرا تیرام رو خوردی؟ می خواستم بکشمت.»

حامد در را بست. جلو رفت. دست دور گردن پروانه انداخت. صورتش را بوسید. گفت:«عزیزم من کشته عشق توام. چه بوی خوبی میاد، پروانه ام رفته روی گل محمدی نشسته، بوش رو گرفته؟»

پروانه خندید و گفت:«بله، یه سر به باغ گل زدم. فعلا بیا بریم که غذا سرد شد.»

پروانه و حامد کنار سفره نشستند. حامد نگاهی به سفره انداخت. از سلیقه پروانه تعریف کرد و گفت:« دوسِت دارم. بهترین همسر دنیایی برام.» پروانه با لبخند جواب داد:«قابل عزیز دلم رو نداره.»

تنها راه نرفته
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تکنیک مهم

 

جمله‌ای که می‌خواهم بگویم؛

خیلی، خیلی مهم و تأثیر‌گذار در روابط زن و شوهر است. قاب کنید و بزنید به دیوار.

چند روز امتحان کنید تا اثرش را ببینید.

«تا حرف همسرتان تمام نشده و نقطه سر خط نگذاشته، حرف نزنید.»

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به ابراهیم گفتیم: نمی خواهی ازدواج کنی؟
گفت چرا؟ هر کس بخواهد با من ازدواج کند یک شرط دارد و آن این است که بتواند پشت یک ماشین با من زندگی کند. من جلو می نشینم و او همان پشت همراه من زندگی کند. ما خیلی تعجب کردیم.

گفتیم شاید خانه ندارد به همین خاطر چنین شرطی را می گذارد. برایش خانه ساختیم. گفتیم. این هم خانه. زنت اینجا بماند تو هر کجایی می خواهی برو و هر وقت دلت خواست برگرد.

زیر بار نمی رفت. می گفت: زنی را می خواهم که شریک و همدمم باشد و هر کجا رفتم دنبالم بیاید.

پس از مدتی خبر داد که فرد مورد نظرش را یافته.

گفتم: قبول کرد با تو پشت ماشین زندگ یکند. خندید و گفت: تا هر کجای دنیا هم بروم با من می آید.

راوی: پدر شهید

منبع: برای خدا مخلص بود؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، علی اکبری، صفحه۲۷

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🔘شاید درک این موضوع برای عده ای کمی دشوار باشد؛ اما سخن گفتن به تنهایی می‌تواند به میزان زیادی از اضطراب و استرس روانی خانوم‌ها، بکاهد.

 

🔘سخن گفتن از هر دری به خصوص موضوعات متداول که ذهن و وقت انسان را به خود مشغول می کند و احتیاج به مشورت با همسر دارد، بهانه‌ی خوبی برای این صحبتهاست.

 

برای داشتن خانواده‌ای آرام و به دور از تشنج، در ابتدای امر باید اضطراب را از مادر خانواده دور کرد.

 

@tanha_rahe_narfte

صبح طلوع
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نگاه خدا

خدای مهربان من

صبحی دیگر را به امید نگاه مهربانانه ات آغاز کردم.

نگاه تو
یعنی نعمت
یعنی برکت
یعنی محبت
یعنی راستی و درستی
یعنی عاقبت بخیری

الهی که همیشه نگاه رحیمانه ات به روی زندگی هایمان باشد.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌸عشق و محبت تمام وجود محسن را دربرگرفته بود و به سخنِ پدر و مادرِ خود با تمام وجودش گوش می داد. سیبل تیکه پراکنی پدر و مادرش بود؛ امّا هیچ وقت بی احترامی نمی کرد.

 

🍀پدر: یکی مثل پسر برادرِ من پولش از پارو بالا می ره یکی هم مثلِ پسرِ ما زرنگی بلد نیست!

مادر: آره راست می گی کاش پسرمون یک کم از پسرعموش یاد می گرفت.

 محسن با شنیدن حرف های پدر و مادرش کوچکترین رفتاری که موجب ناراحتی آنان  شود انجام نمی داد. به طرفشان می رفت دستشان را می بوسید و می گفت: پدر جوون و مادر عزیز برام دعا کنین . دعاتون به من انرژی می ده.

بدون هیچ منّتی شب و روز مثل پروانه ای بی قرار به دور شمع وجودشان می چرخید و به آن ها خدمت می کرد.حتّی نگاه محبت آمیز و لبخند زیبایش را از آن ها دریغ نمی کرد.

 

🌺دوست محسن بارها به او می گفت: بهت محل نمی ذارن و حقتو نمی دن؛ ولی تو انگار نه انگار بازم خوش رفتاری می کنی. حداقل ناراحتی رو تو چهره ت نشون بده.

محسن می گفت: رضا جان مگه نشنیدی امام صادق علیه السلام سفارش کردن: به پدر و مادر خود بی احترامی نکنین. تا جایی که حتّی اگه بهتون ستم کردن، حق نداری نگاه کینه توزانه بهشون بکنی.

رضا با تعجب گفت: یعنی حتّی نگاهِ بد نسبت به پدر ومادرِ ظالم هم اشکال داره؟

محسن: آره رضاجان. پدر و مادر اینقدر عزیزن که حتّی نگاه کینه توزانه به پدر و مادرِ ظالم هم، باعث میشه نمازت پذیرفته نشه.(1)

 

 

☘️☘️☘️☘️☘️☘️

 

(1)🔹قال الامام صادق علیه السلام : مَن نَظَرَ إلى أبَویهِ نَظَرَ ماقِتٍ و هُما ظالِمانِ لَهُ ، لَم یَقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً   

🌼امام صادق علیه السلام فرمود: هرکه به پدر و مادر خود که به او ستم کرده اند کینه توزانه نگاه کند، خداوند هیچ نمازى از او نپذیرد.

 

 

📚الکافی،ج۲، ص۳۴۹.

 


 @tanha_rahe_narafte

افراگل
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


عَنْ اَبِى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: لَـوْ عَـلِمَ اللّهُ شَیْـئا اَدْنـى مِنْ اُفٍّ لَنَـهى عَـنْهُ، وَهُـوَ مِنْ اَدْنـَى الْـعُقُوقِ وَمِنَ الْعُـقُوقِ اَنْ یَنْـظُرَ الرَّجُـلُ اِلى والِـدَیْهِ فَـیُحِـدَّ النَّظَـرَ اِلَیْهِما.

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر خداوند چیزى کمتر از اُف (اوه) گفتن سراغ داشت از آن نهى مى کرد: و اُف گفتن از کمترین مراتب عاق شدن است. نوعى از عاق شدن اینست که انسان به پدر و مادرش تیز نگاه کند. (خیره شود)

اصول کافی، ج۲، ص ۵۰

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

طبق نقل منابع معتبرامام زینالعابدین علیه السلام بسیار میگریست:

«و لقد کان بکی علی ابیه الحسین عشرین سنة...»؛(1)

 یعنی برای پدرش حسین(علیه السلام) بیست سال گریه کرد. یک روز غلامش عرض کرد: ای پسر رسول خدا، حزن و اندوه شما کی تمام میشود؟ امام فرمود: وای بر تو! یعقوب نبی با اینکه دوازده پسر داشت، در فراق یوسف به قدری گریست که چشمانش نابینا شد، و اینک من که شاهد شهادت پدرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم بودم، چگونه حزن من تمام شدنی است؟(2)

1.بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۳

۲ ر. ک: همان ص۶۳

 

@tanha_rahe_narafte

 

حسنا
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ارتباط با والدین یکی از گرانبهاترین تجربه ها در طول زندگی برای یک فرد به حساب می آید؛ زیرا پایه گذار و اصل تمام روابط عاطفی و احساسی در طول عمر اوست.

 

🔘ارتباط با والدین حتّی می تواند نگاه یک فرد به زندگی و اطرافیانش را تغییر دهد.

 

🔘رفتار خوب و زیبا با پدر و مادر، ارتباط تنگاتنگی با رشد و پیشرفت دارد. تفکر در همین مورد، انگیزه بالایی برای بهبود رابطه فرزندان با والدین است.

 

🔘بعضی فرزندان با اینکه پدر و مادر خود را دوست دارند؛ ولی همواره با آن ها درگیری و تنش دارند. خداوند این نعمت را به ما داده است برای رسیدن به اوج شکوفایی؛ پس حواسمان باشد نهایت تلاش و کوشش خود را  برای استفاده از این فرصت گرانقدر به کار گیریم.


@tanha_rahe_narafte

افراگل
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌺هر چقدر هم بزرگ بشویم شور و شوق مان برای آمدن بهار درست مثل یک بچه است.

🌿وقتی پا در طبیعت می گذاریم نمایش درخت های خشک و عریان که دوباره لباس سبز با شکوفه های صورتی و سفید پوشیدند. گل های دوباره سر از خاک بیرون آمده، ما را بیش تر از پیش شکرگزار خداوند می کند.

🌸خدایا شکرت که ما را نیز مثل این گیاهان دوباره از خاک برمی‌انگیزی.

🌱آمدن دوباره بهار، تلنگری برای ماست. همه چیز تحت قدرت و اراده توست و من در آن روز تمام امیدم به لطف و مهربانی های توست.

 

@tanha_rahe_narafte

 

حسنا
۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر