تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

ناهار سه نفره😋

 

🍃مادر خسته از بازار آمد. وقتی خواست کلید خانه را آویزان کند، کفش های فاطمه را دم در دید.

 

😔غصه اش گرفت:«دخترم آمده اما من اصلا حال غذا پختن ندارم.» لحظاتی با ناراحتی و فکر به غذا پختن گذشت. تا اینکه لباس های بیرون را درآورد. روی مبل داخل حال نشست. فاطمه متوجه حضور مادرش شد.

 

🌸_سلام مادر گلم.

 

🌹_سلام دختر خوبم. خسته نباشی.

 

☕️فاطمه با سینی چای وارد حال شد. لباس هایش بوی آشپزخانه می داد.

 

☺️_بفرمایید این هم چای دبش برای مادر گلم. میل که دارید؟

 

🌺_نیکی و پرسش؟

 

🌼_بفرمایید نوش جان.

 

🤔_چرا در آشپزخانه ای؟ کی آمدی؟

 

📞_زنگ زدم تلفن را جواب ندادی. حدس زدم بازار و مسجد رفته اید. در خانه تنها بودم امیر اردو با مدرسه رفته و سعید هم سرکار غذا می خورد. ناهار سه نفره پختم و خودم را به اینجا رساندم. حالا من ، بابا و شما هستیم.

 

🍀مادر از فکری که کرده بود پشیمان شد. دخترش را در آغوش گرفت و گفت:«خدا خیرت بده مانده بودم بااین خستگی چه کنم. چه فکری برای ناهار بردارم. الان پدرت می آید. إن شاءلله خدا ازت راضی باشد.

 

@tanha_rahe_narafte

 

ترنم
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ علیه السلام: ثَلاثَةٌ مَنْ عازَّهُمْ ذَلَّ: اَلْوالِدُ وَالسُّلْطانُ وَالْغَریمُ.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس با این سه نفر کشمکش کند خوار مى گردد: پدر، سلطان حق و شخص بدهکار.

 بحارالانوار،ج۷۴،ص۷۱

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

علی اکبر خیلی با محبت بود و با هر کس به فراخور سنش برخورد می کرد. در برابر پدر و مادرش خیلی متواضع بود.

آن قدر مورد اعتماد پدر و مادرش بود که آنها گله های همدیگر را هم پیش او می بردند.

اکبر وقتی پیش پدرش بود از مادر حمایت می کرد و وقتی پیش مادر بود از پدر. همه افراد خانواده هم خیلی دوستش داشتند.

راوی: خانم شاطر آبادی؛ همسر شهید

کتاب بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۳۹-۳۸

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

✅یکی از مهم ترین و بالاترین تکالیف الهی، نیکی به والدین است. اهمیت آن به حدی است که بعد از توحید نام برده شده است. 

🔘فرزندان باید بدانند احترام و خوش رفتاری با پدر و مادر نه تنها خوشنودی آن ها بلکه خشنودی خدا را به دنبال دارد. بنابراین برای کسب رضایت آنان فرزندان باید مراقب رفتار خود باشند. 

🔘فرزندان هر چه بیشتر با پدر و مادر درگیر شوند آن ها نیز حساس تر شده و رفتاری سختگیرانه تر خواهند داشت؛ پس اگر آرامش خود را حفظ کنند و با فضایی صمیمی با پدر و مادر صحبت کنند، بهتر می توانند به خواسته صحیح خود دست یابند و در زندگی شادی و نشاط خود را حفظ کنند.  

 

🆔 @tanha_rahe_narafte

افراگل
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ای نفس

به عمیق ترین لایه های درونت رجوع کن و ابدی ترین و عمیق ترین محبت را بیاب؛

همان محبت الهی

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از زیارت برگشتند. هوای مطبوع بهاری جان را جلا می داد. محمد دست زهرا را در دستش گرفت. به حوض وسط زیارتگاه اشاره کرد و گفت: می خوای بریم ماهیا رو ببینیم؟

زهرا با دیدن اشتیاق محمد، تنها برآوردن خواسته او برایش مهم بود. با ناز جواب داد: عزیزم هر چی شما بگی. منم دوست دارم ببینم اون ماهی قرمزا میان بالا زیر نور ماه چه شکلی میشن. اصلا پیدان؟

با همدیگر کنار حوض بزرگ و عمیق زیارتگاه رفتند. محمد کمی خرده نان ساندویچش را برایشان ریخت. گفت: عزیزم بیا ببینشون.

زهرا به ماهی ها که یکی یکی بالا می آمدند خیره شد؛ ماهی های قرمز، سفید، ابلق، کوچک و بزرگ. محمد با انگشت به بزرگترین ماهی اشاره کرد: عزیزم ببینش داره میاد طرفت.

زهرا با دیدن حرکت ماهی و فکر کردن به عمق حوض سرش گیج رفت. تمام ساختمان زیارتگاه دور سرش چرخید. تعادلش را از دست داد. خاطره کودکی برایش زنده شد. روزی که درون حوض افتاد. قُلُپ قُلُپ آب حوض را فرو می داد و صدا می زد: نجاتم بده. دارم غرق میشم. غ...ر...ق...شدم. الان مادرماهیه میاد من رو می خوره. صدای قاه قاه خنده مادرش را شنید: دختر دیوونه. بلند شو بایست.

چند قطره آب از راه بینی اش فرو رفت. مغزش سوت کشید. با ضرب سرش را تکاند. خواست حرف بزند. اما مادر مهلتش نداد. گفت: بایست ببین آب حوض تا کجاته؟

زهرا پاهای شناورش را منقبض کرد. ایستاد. آب تا بالای کمرش بود. نگاهی به خودش و نگاهی به مادر انداخت. دستش را دراز کرد و با زاری گفت: بکشم بیرون. الان مادر ماهیه میاد من رو می خوره.

مادر باز هم خندید: کدوم مادر ماهی؟

تنها راه نرفته
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

کودکانی که از  عزت نفس بالایی برخوردارند، احساس خوبی در مورد خودشان دارند.

آنها نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی می‌شناسند، زودتر بر تعارضات کنترل می‌یابند.

در برابر فشارهای منفی مقاوم هستند و هنگامی که با چالشی روبه‌رو می‌شوند قادرند برای یافتن راه حل اقدام کنند.

همه کودکان دچار اشتباه می‌شوند، پس والدین باید به آنها کمک کنند که از اشتباهات خود پلی برای موفقیت بسازند.

علت خجالتی بودن کودک، احساس حقارت در جمع است. اگر او را در جمع تشویق کنیم و استعدادهایش را به زبان بیاوریم، کودک عزت نفس از دست رفته خود را بدست می‌آورد.

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امیه بن علی نقل می کند: در سالی که امام رضا(علیه السلام) حج به جای آورد و سپس به خراسان رفت، من در مکه همراه امام(علیه السلام) بودم و امام جواد(علیه السلام) نیز همراهش بود. امام(علیه السلام) با خانه کعبه وداع کرد. وقتی طوافش تمام شد، به طرف مقام[ابراهیم] رفت و در آنجا نماز گزارد. جواد(علیه السلام) که خردسال بود، بر دوش موفق(غلام حضرت) طواف داده می شد. او به طرف حجر [اسماعیل] رفت، در آنجا نشست و این امر مدتی طول کشید. موفق به او گفت: جانم به فدایت باد، برخیز. او فرمود: برنمی خیزم تا وقتی که خدابخواهد و در چهره اش غم نمایان شد. موفق خدمت امام رضا(علیه السلام) آمد و گفت: جانم به فدایت باد، جواد(علیه السلام) در حجر نشسته، برنمی خیزد. امام رضا(علیه السلام) به طرف جواد(علیه السلام) آمد و فرمود: برخیز، ای حبیب من. جواد(علیه السلام) فرمود: چگونه برخیزم، درحالی که شما با کعبه چنان وداع می کنید که گویا هرگز به سویش بازنمی گردید! [برای بار سوم] امام رضا(علیه السلام) فرمود: برخیز، ای حبیب من. جواد(علیه السلام)برخاست.

از این حدیث شریف در می یابیم که امام رضا(علیه السلام) در مقابل اصرار جواد(علیه السلام)هرگز به او تندی نکرد; بلکه با جملات محبت آمیزی چون «قم یا حبیبی » و صبر و حوصله فرزندخردسالش را قانع کرد

فرهنگ کوثر  مرداد 1377، شماره 17

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

راه های ایجاد نشاط در خانواده را می توان چنین برشمرد:

هم صحبتی و هم زیستی مسالمت آمیز

عدم اضطراب و تفریح به موقع

همسرداری صحیح و سالم

روابط صحیح بین والدین و فرزند

کارهایی که شرایط روحی خانواده را بهتر می کند و از افسردگی نجات می دهد عبارتند از:

کمک کردن به یکدیگر در خانواده با تقسیم وظایف

رسیدگی به شرایط روحی یکدیگر برای داشتن حالی بهتر به عبارت دیگر ، کمک کار حال خوب یکدیگر بودن.

مسافرت های کوتاه و بلند، بسته به شرایط زندگی

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌼فرزندم ! ای همه #نفسم

نگاه کن و خوب ببین !

🌸تلاش و #باورت، افکارت را می سازد.

🌹شادی ات در سایه #عزت نفس است.

🌺فرزندم تو می توانی، این توانستن #هدیه خدا به توست.
#دوستت دارم ، ای امید زندگی ام!

 


🆔 @tanha_rahe_narafte

افراگل
۱۸ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر