تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قربان صدقه» ثبت شده است

کناره پنجره نشسته بود و به ستاره های درخشانی که به او چشمک می زدند،

نگاه می کرد. شب را دوست داشت. چرا که یک حس آرامش به او هدیه می کرد.

 

به یاد روزهای خوش کودکی اش افتاد که مادر قربان صدقه اش می رفت. تا جایی

که همیشه هوای او را بیشتر از پسرها داشت. وقتی هم آن ها اعتراض می کردند، کلی

روایت و حدیث می آورد که دختر مثل گل است. حساس و لطیف. از گل کمتر

نباید به او گفت. حتی اول هدیه او را می داد و بعد به سراغ برادرانش می رفت.

 

چه روزهای شیرینی بود آن روزها، با این حرف های مادر احساس خوشایندی

به او دست می داد. وقتی هم که مادر به زیبایی صدایش می کرد قند توی دلش

آب می شد. دخترکم، نازنینکم ... یک حس شادی و شعف به او دست می داد.

خدا او را ببخشد با اینکه صدای مادر را می شنید؛ اما  جواب مادر را دیر می داد.

دوست داشت آن شادی ادامه داشته باشد.

سارا علیدوستی
۲۱ دی ۹۹ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر