تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید شیرودی» ثبت شده است

 

roozh

دکتر خیلی به حضرت فاطمه (س) ارادت داشت. می‌خواستیم تابلوهای با عنوان “یا فاطمة الزهرا” نوشته و به اتاق‌های دانشکده نصب کنیم.
بعضی دانشجوها می‌گفتند: “این کارها جاش اینجا نیست”.
دکتر موافق نبود. می‌گفت: “اتفاقا جاش همین جاست. باید این دانشگاه را با اهل بیت (ع) ضمانت کنیم”.
دکتر خیلی روی زمان کلاس حساس بود و اصرار داشت که ۹۹ درصد ۱۲۰ دقیقه را درس بدهد. اما روزهایی که به نام اهل بیت (ع) گره خورده بود، قاعده‌اش فرق می کرد. روز شهادت حضرت زهرا (س) چند کتاب عربی و فارسی همراه خود آورده بود و نیم ساعت درباره حضرت صحبت کرد.
نمی‌دانم آن روز در ذهنش چه گذشت که شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. های های گریه می‌کرد و ما هاج و واج دکتر بودیم و فقط نگاهش می‌کردم.

📚کتاب استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری، نویسنده: فاطمه شایان پویا، صفحه ۱۴۹

 

tanha_rahe_narafte@

 

instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۱۵ دی ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🌺همسرم محمد علی هر بار که مسجد و هیئت می رفت، علی اکبر را هم با خود می برد. علی اکبر عاشق مداحی و روضه شده بود و استعداد خوبی هم داشت.

🌼هر وقت از مجلس روضه برمی گشت، خواهرانش را جمع می کرد. او مداحی می کرد و آنها سینه می زدند. نوجوان هم که بود، زیارت عاشورای امام زاده را می خواند و مداح محرم روستا بود.

 

راوی: شهر بانو شیرودی؛ مادر شهید

 

📚کتاب بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۱۲

 

tanha_rahe_narafte@

حسنا
۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✨شما هم در کارهای خانه یاور همسرتان هستید؟

🌺علی اکبر در کارِ خانه خیلی کمک کارم بود. در ایام انقلاب امور پادگان ها به هم ریخته بود. من هم پرستار ارتش بودم. دو ساعت می رفت پادگان و می آمد خانه. وقتی ظهر می آمدم، بوی غذا تمام فضای خانه را پر کرده بود.
 
🌼گاهی می آمد کنار من می نشست و تلویزیون تماشا می کردیم. وقتی می خواستم طرف آشپرخانه بروم نمی گذاشت.

🌟می گفت کجا؟
وقتی می گفتم می خواهم ظرف ها را بشویم.

🌱می گفت: بنشین! با هم می رویم و می شوئیم شان. می گفت: دلیل ندارد که مرد در خانه کار نکند.

راوی: خانم شاطر آبادی؛ همسر شهید

📚بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی،صفحه ۳۹


 tanha_rahe_narafte@

 

 

حسنا
۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

علی اکبر خیلی با محبت بود و با هر کس به فراخور سنش برخورد می کرد. در برابر پدر و مادرش خیلی متواضع بود.

آن قدر مورد اعتماد پدر و مادرش بود که آنها گله های همدیگر را هم پیش او می بردند.

اکبر وقتی پیش پدرش بود از مادر حمایت می کرد و وقتی پیش مادر بود از پدر. همه افراد خانواده هم خیلی دوستش داشتند.

راوی: خانم شاطر آبادی؛ همسر شهید

کتاب بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۳۹-۳۸

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر