تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به قلم سردار دلها» ثبت شده است

💯 اگر می‌خواهید عمری طولانی و روزی زیادی داشته باشید،
با پدر و مادر خود مهربان باشید.
با آن‌ها به نیکی رفتار کنید.

🔘 از پدر و مادر دوری نکنید. گاهی سراغشان بروید و کارهای که در توان آنها نیست را انجام دهید‌.

❌دوری کردن از پدر و مادر و قطع صله رحم عمر را کوتاه و برکت را از زندگی می‌برد.

💎چنان‌چه حضرت رسول تاکید کردند بر نیکی به پدر و مادر و صله رحم

🔹می‌فرمایند:
کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد شود، نسبت به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جا آورد.*

📚*کنزالعمال،ج۱۶،ص۴۷۵.
 

صبح طلوع
۱۱ مهر ۰۱ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🍃چند روزی می‌شد که آشوبگران آرامش و امنیت شهر را به هم ریخته بودند. مأمورین نیروی انتظامی خویشتن‌داری به خرج می‌دادند و تلاش می‌کردند مسالمت‌آمیز آشوب‌های کف خیابان جمع شود.

☘️اما گروهی از خدا بی‌خبر که لیدر آشوب‌ها بودند، تعدادی از نیروهای انتظامی و بسیج را به طرز فجیعی به شهادت رساندند. افرادی ساده‌لوح هم بودند که اراذل و اوباش را همراهی می‌کردند.

🌾گروهی نادان هم در رسانه‌ها بر علیه نیروی انتظامی جو جامعه متشنج  می‌کردند. ریحانه تصمیم خود را گرفت. به مغازه گل‌فروشی رفت. دسته‌ای گُل رُز گرفت. به دخترش فاطمه توضیح داد که برای تشکر از زحمت‌ها و فداکاری‌های پلیس‌های  مهربان گل خریده است.

⚡️عصر همان روز فاطمه به همراه مادرش با شاخه‌های گل در سطح شهر رفت تا با دادن شاخه گلی به پلیس از آنها تشکر کند.
در خیابان چشمش به مامور نیروی انتظامی خورد: «مامان، اونجا عمو پلیس مهربون هست، یه گل بده بهش بدم.»

✨ریحانه گلی از بین گلها جدا می‌کند و دست دخترش می‌دهد: «بیا مامان جون! من همین‌جا می‌ایستم تا بیای.»

🍃فاطمه باشه‌ا‌ی می‌گوید و به سمت مامور می‌رود: «سلام عمو! این گل واسه شما که نمی‌ذارید آدم بدا به ما آسیب بزنن.» بعد احترام نظامی می‌گذارد.

☘️پلیس لبخندی می‌زند. شکلاتی  از درون جیبش بیرون می‌آورد ، به فاطمه می‌دهد و از او تشکر می‌کند. فاطمه از لبخند پلیس خوشحال می‌شود و ذوق زده خداحافظی می‌کند.

🎋چهره‌ی خسته پلیس از هم باز می‌شود.
فاطمه خود را به مادر می‌رساند. نگاهی دوباره به پلیس می‌اندازد. همزمان او نیز سرش را بالا می‌گیرد. دست فاطمه برای خداحافظی بالا می‌رود. همراه با لبخند، نَمی از اشک چشمان پلیس را دربرمی‌گیرد و برای فاطمه دست راستش را بالا می‌برد.

صبح طلوع
۰۶ مهر ۰۱ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🍃خانه پدرش همه دور هم جمع بودند. خواهرش گوشواره‌های که همسرش هدیه داده بود را نشان داد: «ببین سارا، این گوشواره‌ها قیمتش میدونه چه قدره؟ اینا رو آقا ناصر گرفته برا کادو تولدم. آقا رضا برای تولد تو میخواد چیکار کنه.»

☘️سارا آهی کشید و گفت: «نمی‌دونم فک کنم میخواد غافلگیرم کنه. » بعد لبخندی زد خواست بحث را عوض کند: «راستی سوگند، یه مانتو فروشی خیلی خوب سراغ دارم قیمتها هم مناسب. میخوای ... »

🌾هنوز جمله سارا تمام نشده بود که سوگند سریع گفت: «بیخیال سارا اون مانتوها مناسب من نیست به دردم نمیخوره باید مانتو مارک‌دار بپوشم. تو چه طور اینا رو می‌پوشی.»

🍀سارا آهی کشید و ترجیح داد سکوت کند.
موقع خداحافظی فرا رسید. میان راه آقا رضا نگاهی به همسرش انداخت که در فکر بود: «خانوم من چرا تو فکره؟»

🍃سارا لبخندی زد و گفت: «هیچی.»

✨_نشد دیگه باید بگی بهم.

💫_خوب امشب باز سوگند پز خونه و طلا‌ها و لباس‌های مارک‌دارش داد.

🍂بعد آهی کشید. رضا اخم ریزی کرد: «اگه دوست داری می‌برمت یه جا تو هم لباس مارکدار بخر بپوش نمیخوام حس کنی تو پایین‌تر از اونایی.»

🍃سارا دست رضا را که روی دنده بود، گرفت‌‌. می‌دانست رضا توان گرفتن این چیزها را ندارد
قیمت هر کدام اندازه حقوق رضاست بنابراین گفت: «نه من کمبود ندارم یه همسر خوب مثل تو دارم یه بچه ‌های با ادب دارم دیگه کمبود ندارم. همین که روزی حلال برامون میاری کافی این حرف‌ها میگذره فقط غصه‌ام شده کاش خواهرم دنبال این تجملات نباش و نره دیگه دنبالشون.»

⚡️رضا لبخندی زد به درک همسرش. بعد گفت:
«خدا رو شکر به خاطر حضورت عزیزم.»

صبح طلوع
۲۹ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🍁۴۰ روز از روز واقعه گذشت. روز پر درد و پر مصیبت عاشورا.
۴۰‌روز است که زینب بدون حسینش روزگار می‌گذارند.
حتی ۴۰ روز است خبری از تازیانه‌های پر درد نیست.

🥀۴۰ روز است که علی اصغر دیگر برای طلب شیر گریه نمی‌کند.
۴۰ روز است که رباب فقط لالالالایی می‌خواند.

✊در این ۴۰ روز یزیدیان گمان کردند حسین فراموش خواهد شد ولی نمی‌دانست که او فراموش شدنی نیست و  آتش  عشق و محبت به حسین در قلبها شعله‌ورتر می‌شود. نمی‌دانست هر سال بیشتر از سال قبل به عاشقان و دلسوختگان حسین علیه السلام اضافه می‌شود .

🏴فرا رسیدن اربعین تسلیت‌باد.

 

صبح طلوع
۲۶ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🍃 مهین از صبح به یک‌یک بچه‌هایش زنگ زد تا برای سالگرد پدرشان بیایند؛ ولی همه یک جواب دادند: «سرمون شلوغ وقت نداریم.» او فقط توانست بگوید: «باشه اشکال نداره به کارتون برسید.»

☘️بعد آهی کشید، خیره به عکس همسرش گفت: «دیدی حسن آقا نیومدن، هر کدوم کار دارن. حتی نپرسیدن حالت چه طور.»
در حالی که بلند می‌شد، گفت: «برم یه سر به آشپزخونه بزنم. برمیگردم. »

💫مهین در آشپزخانه همه چیز را آماده کرد.
با آژانس تماس گرفت. ظرف حلوا رو برداشت و چادرش را سرش کرد باز روبه روی عکس حسن آقا ایستاد و گفت: «خوب من دارم میام پیشت.»

⚡️سرمزار همسرش نشست و درد و دل کرد: « می‌بینی حسن آقا بچه‌ها بی‌وفا شدن. هی این همه زحمت کشیدی. زحمت اومدن سر مزارت رو هم نمیکشن. » همان طور درد ودل می‌کرد.
که سایه کسانی را حس کرد سر بلند کرد. دو پسرش و دخترش آمده بودند. ریحانه نشست کنار مزار پدرش و گفت: «مامان ما رو ببخش، حواسمون رفت پی کارهای خودمون. »

✨دست مادرش را گرفت و بوسید. محمد و علی هم کنار مادر نشستن و عذرخواهی کردند: «مامان باور کن سرمون شلوغ بود. »

🌾_اشکالی نداره پسرم کار همیشه هست؛ ولی بزرگترها یه روزی میرسه که نیستند؛ قدر کنار هم بودن بدونید.

 

 

صبح طلوع
۰۷ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

​​​​​​

✨إنی سلمُ لمن سالمکم و حربُ لمن حاربکم 
معنی آن را می‌دانیم، اما...
اما آیا در صلح هستم با کسانی که با شما در صلح هستند و یا در جنگم با کسانی که با شما در جنگ هستند ؟

❗️عاشورا ۶۱ تمام نشده!
هنوز هم هست .
فلسطین و یمن حتی عربستان که شیعیان در سختی و مشقت هستند.
آیا در جنگیم و دوستی.
چرا بر دوستی با آمریکا  پافشاری میکنیم؟! 
چون ابر قدرت است. پس چرا در زیارت عاشورا می‌خوانیم إنی حرب لمن حاربکم؟!
باید هر روز بخوانیم زیارت عاشورا را تا یادمان باشد شمر‌ها هنوز هستند.

🏴 وضو می‌گیریم و می‌خوانیم زیارت عاشورا را عاشقانه 
و این‌بار 
إنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را عاشقانه‌تر خواهیم خواند.

 

صبح طلوع
۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


تمام ادعای عشقت به او سبب شده اصل و نسب و اجداد او را از بر باشی؟!
آری حسین فرزند ابوتراب(علیه‌السلام) است، پسر زهرای مرضیه(سلام‌الله‌علیها) و نوه نبی مکرم اسلام.

⚡️ولی واقعه عاشورا را چه؟ می‌دانی چرا حسین(علیه‌السلام) قیام کرد؟!
بگذار بگویم!
امام حسین(علیه‌السلام) برای امر به معروف و نهی از منکر و احقاق حق قیام کرد.
برای زنده نگه داشتن دین اسلام.
آری، اگر مولاجانمان دست به این کار بزرگ نمیزد اکنون اسلام اسلام داعشی بود.

💢می‌گویی: برای حکومت قیام کرد.
می‌گویم:خیر، اگر برای حکومت بود چرا حکمای دوران، حتی خوشنام‌ترینشان، برای گرفتن حکومت زن و فرزندان خود را فدا نکردند؟!
همان کوروش کبیر کجا نوشته با فرزند شش ماهه‌اش به جنگ رفته؟!

🔸اصلا من به چشم تو مسلمان و متعصب‌ام؛ چارلز دیکنز را که می‌شناسی آری؟
همان نویسنده معروف و مشهور انگلیسی.
می‌دانی در مورد مولاجانمان چه می‌گوید؟؟
 چارلز دیکنز نویسنده مشهور انگلیسی در توصیف و ستایش قیام مقدس اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) چنین می­گوید: «اگر منظور امام حسین(علیه‌السلام) جنگ در راه خواسته­‌های دنیایی خود بود من نمی­فهمم چرا او خواهران و زنان و اطفالش را به همراه برده بود پس عقل چنین حکم می­‌کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.

صبح طلوع
۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


❓نمی‌دانم وقتی می‌گویم پدر و مادرم به فدایت یعنی چه‌؟
آیا همین گونه است که ما از عزیزترین خود بگذریم و آن را فدای راه خدا کنیم؟؟
پدر و مادرم به فدایت
آیا لقلقه زبانمان است، یا از دل و جان می‌گویم؟
از امروز با وجودمان می‌خوانیم: بأَبی أَنت و أُمی.

🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم:

✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

صبح طلوع
۲۹ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

❌به جای آن که برای کودکان خود از الگوهای غربی بگوید و آنها را قهرمان جلوه بدهید.
⭕️از الگو‌های اسلامی نام ببرید.

❌به جای گفتن قصه سیندرلا و آن کفش زیبایش.
⭕️قصه دختری سه ساله را بگوید.
کودکان تاثیر می‌گیرند.

✅ تاثیری که داستان روی کودکتان می‌گذرد، قابل تامل است.

 

صبح طلوع
۲۶ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


✋السلام علیک یا ابا‌عبدالله.
 
اصلا معنی أَبا را می‌دانی؟
یعنی پدر، آری ما سلام می‌دهیم به پدر معنوی خود.
پدری که فدا کردن طفل ۶‌ماهه‌اش جهان اسلام و مسلمانی را زنده کرد.
پدری که با خون خود و یاران و اهل‌بیتش  درخت اسلام را آبیاری کرد.
پدر بندگان خوب خدا و توبه‌کنندگان.
سعی کنیم هر روز به پدر مهربانمان سلام دهیم.

🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم:

✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

صبح طلوع
۲۵ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر