تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#سیره_شهدا» ثبت شده است

🌹علیرضا از نماز خواندن خیلی لذت می‌برد و برای آن وقت می‌گذاشت.

🌸ظهر یکی از روزها که علیرضا می‌خواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود. علیرضا به یکی از اتاق‌ها رفت و در خلوت مشغول نماز شد.

🍃طوری نماز می‌خواند که انگار خدا را می‌بیند و با او مشغول صحبت است. نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید.
بعدها وقتی صحبت نماز پیش می‌آمد، می‌گفت: «اشکال ما این است که برای همه وقت می‌گذاریم به جز خدا. می‌خواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمی‌دانیم آن کسی که به وقت ما برکت می‌دهد خداست.»

📚مسافر کربلا؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی، ص۳۲

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۳۱ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✨عبد الحمید در نوجوانی هم ساده زیست بود. شلوار پوشیدنش هم خلاف مُد آن زمان بود. سعی می کرد طوری زندگی کند که رنج محرومان را از یاد نبرد.

🥒خیار گران شده بود. دانه ای پنج قران. عبد الحمید یک خیار را برداشت و چهار تکه کرد و به هر کس یک تکه داد.
می گفت: درست نیست ما خیار دانه ای پنج قرآن بخوریم و عده ای نداشته باشند.

📚 دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، صفحه ۲۳٫

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۳۰ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌺وزیر وقت مسکن آمده بود خدمت شهید رجایی. می گفت: در حال آماده کردن لایحه ای هستیم که اگر تأیید کنید بفرستیم مجلس برای تصویب.
پرسید: چه لایحه ای؟

🌷گفت: لایحه ساخت منازل مسکونی برای نمایندگان مجلس پشت مدرسه سپهسالار.

☘️ایشان برآشفت و گفت: من نمی گذارم چنین طرحی به مجلس ارسال شود. اصلا چه لزومی دارد؟
می گفت: اگر نماینده با خیال راحت از شهرستان بیاید و در منازل مسکونی بنشیند، هیچ وقت نخواهد فهمید که مردم از لحاظ مسکن چقدر مشکل دارند و با چه مشکلاتی دست به گریبان اند.

راوی: سید هادی محدث

📚 بادیه فروش ؛ برگ هایی از زندگی شهید رجایی؛ نوشته غلام علی رجایی، صفحه ۴۶

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌹تازه بچه‌دار شده بود، گفتم: حاج یونس دلت برای بچه‌ات تنگ نشده؟ جبهه و جنگ بس نیست. 

☺️لبخند زد و گفت : اگر صد تا بچه داشته باشم و روزی صد مرتبه هم خبر بیاورند، بچه‌ات را از تو گرفته‌اند، من دست از خمینی برنمی‌دارم و جبهه و جنگ را بر همه چیز ترجیح می‌دهم. 

📚مثل مالک، صفحه ۴۱

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

☘️وحید اعتقاد زائد الوصفی به امام خمینی (ره) داشت. می گفت: «تمام آرمان های ۱۴۰۰ ساله اسلام را در حرکت امام خیمنی می بینم».


🌟از همان سال های دانشجویی در دانشکده داروسازی مشهد، به تبیین مبانی ولایت فقیه و امام خمینی می پرداخت. معتقد بود که این انقلاب شتر صالح (علیه السلام) و امام خمینی مثل حضرت صالح است و اگر از دستاورد امام محافظت نکنیم، عذاب خدا نازل خواهد شد.

🌷امام در یک سخنرانی گفته بود که بروید جواب این افرادی که در دانشگاه ها حرف می زنند را بدهید. فردای آن روز، دکتر زر افشان یکی‌ازاساتیدسوسیالیست دانشگاه جلسه ای تشکیل داده بود. وحید با دوستانش به جلسه او می روند و می گویند باید جواب سؤالات ما را بدهی.

✨دکتر می گوید: این طوری دموکراتیک نیست.

🌺وحید می گوید: الان دیگر مرجع ما دستور داده و ما هم مقلدیم و دموکراتیک و غیر دموکراتیک سرمان نمی شود. خلاصه، بحث ها به زد و خورد می انجامد.

🌺آن قدر به امام خمینی علاقه داشت که می گفت: «اگر امام خمینی از دنیا برود، من تا آخر عمر لباس مشکی را ازتنم بیرون نخواهم آورد». خواست خدا هم این بود که وحید داغ امام را نبیند.

📚دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده؛ صفحه ۸۳-۸۲٫

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۶ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


🌺یک قدح آب آورد. گفت: در روایت آمده است هر کس شب عروسی‌اش پای زنش را بشوید و آبش را در خانه بریزد، تا عمر دارند خیر و برکت از خانه‌شان نمی‌رود. به شوخی گفتم: پاهای من کثیف نیست.گفت: مهم این است که ما به روایت عمل کنیم. 

🌺 سه روز قبل از محرم عروسی کردیم. وضو گرفتیم و دعای کمیل ، توسل و زیارت عاشورا خواندیم. گفت: من دعا می‌کنم تو آمین بگو. اول شهادت، دوم حج ناگهانی و سوم اینکه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفی. همه‌اش مستجاب شد.

📚مثل مالک، چاپ اول ،۱۳۸۵

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۵ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌹روزِ همان شبی که قرار بود مجلس عقدش برگزار شود، از تربت حیدریه عازم مشهد بودیم. قرار بود در رباط سنگ تربت حیدریه منتظرش باشیم. با همان لباس کارش آمد.

🌺حاج آقای امیریان هم با ما با بود؛ اما ناراحتی از سر و رویش می‌بارید. سید از علت ناراحتی‌اش پرسید.

🌟حاج آقا گفت: در خوابگاه جهاد یکی عکس شهید بهشتی را پاره کرده است. سید خیلی ناراحت شد. همانجا ما را پیاده کرد و گفت: من تا تکلیف این شخص را مشخص نکنم، مجلس عقد نمی‌روم.

🌿سی کیلومتر راه را برگشت. رفته بود و آن شخص را پیدا کرده بود و گفته بود: همکاری شما با جهاد همین جا تمام می‌شود. ما نیازی به کسی که عکس شهید بهشتی را پاره کند، نداریم.

راوی: سید حسین نمازی؛ هم رزم شهید

📚سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، صفحه ۲۴

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۴ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


شهید خرازى به رفقایش گفته بود:

«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.»

او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت.

عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، در جا زده و مانده‌اند!»

🎙مقام معظم رهبری، ۱۳۸۰/۰۸/۰۹

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


🌸یک هفته از تلفن صدیقه به خانواده‌اش می‌گذشت. دل‌ها بیقرار آمدنش بود. دوستش هم خواب دیده بود که صدیقه در خواب می‌گوید:«مبادا از جنازه‌ام عکس بگیرید راضی نیستم به جای اون نوشته‌هام را چاپ کنید.» آخر مرداد بود، آخرین افطار رمضان را می‌خوردند.

🌼صدیقه بعد از سحری مختصری که خورده بود تا موقع افطار سخت مشغول به کار بود. تنها در سلام نماز ظهر و عصرش فرصت پیدا کرده بود، لحظه‌ای آرام بگیرد. کلاس قرآنی که آن روز داشت، شلوغ‌ترین کلاسش، در مدتی بود که در بانه اقامت داشت.

🌺صدیقه افطارش را با نمک باز کرده بود. قیافه‌اش بنظر بقیه بچه‌ها یکجور خاصی شده بود. آن روز آرام‌تر از روزهای قبل بود. قصد کرد که اول نماز بخواند بعد چیزی بخورد. از جا به قصد وضو بلند شد که تیری از تفنگ خودش توسط منافقی، جان ۱۷ ساله‌اش را از ما گرفت.

📚کتاب راز یاس‌های کبود

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۲ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

✨رهبر معظم انقلاب در دیدارجمعی از زنان فرمودند:خواهران من! دختران من! بانوان کشور اسلامی!

🌸بدانید، در هر زمانی، در هر محیط کوچکی و در هر خانواده‌ای که زنی با این[الگوی اسلامی] تربیت توانست رشد کند، همان عظمت [زنان بزرگ]را پیدا کرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّی در دوران اختناق، حتّی در دوران حاکمیت کفر هم این ممکن است.

🍃اگر خانواده‌ای توانستند دختر خودشان را درست تربیت کنند، این دختر یک انسان بزرگ شد. ما در ایران هم داشتیم، در زمان خودمان هم داشتیم، در خارج از ایران هم داشتیم. در همین زمان ما، یک زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفکّرِ هنرمندی به نام خانم «بنت‌الهدی‌» – خواهر شهید صدر – توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید.

🌸عظمت زنی مثل بنت‌الهدی، از هیچ یک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. این‌گونه زن هایی را باید تربیت کرد و پرورش داد.

🎤بیانات در دیدار جمعی از زنان
۱۳۷۶/۰۷/۳۰

 

 

@tanha_rahe_narafte

تعجیل
۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر