تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

وصال یعقوب

چهارشنبه, ۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ق.ظ

 

 

🔺اگر با شهرام ازدواج می‌کرد شاید ماریا لئون دوم می‌شد! شهرام فرد درستکاری نبود.

پ.ن: ماریا لئون یکی از مشهورترین و البته خطرناک‌ترین زنان تبهکار در دنیا محسوب می‌شود.

🔺پایش شکست تا به اردو نرود و سوار اتوبوس خراب نشود؛ اتوبوس خرابی که تصادف کرد و در آن دوستش مرد.

💯چه بسا امرى که مکروه شمرده مى شود؛ ولى براى همه خیر است، چنان که قحطى ناخوشایند بود، ولى موجب آزادى بى گناهى چون یوسف و حاکمیّت او، وصال یعقوب و کنترل قحطى شد.

✨فلَمَّا أَن جَاء الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ پس چون (آن برادرى که حامل پیراهن یوسف بود) مژده رسان آمد، پیراهن را روى صورت یعقوب انداخت. پس یعقوب بینا گشت و گفت: آیا به شما نگفتم: همانا من از (عنایت) خداوند چیزى مى دانم که شما نمى دانید.

 📖سوره یوسف، آیه ٩۶.

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی