همراهت هستم تا آخرین لحظهی عمر
شنبه, ۳ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۰ ب.ظ
🍃با هم قرار گذاشته بودیم، هر کدام از ما زودتر از دنیا رفت، آن دیگری، شب اول قبر تنهایش نگذارد.
🍃حالا آمده بودم به عهدم وفا کنم. هر چه مادرم اصرار کرد که حداقل چند دقیقهای بیا داخل ماشین گرم شو. قبول نکردم. به حمید قول داده بودم.
🍃بعضیها تعجب میکردند و میگفتند: مگر شما چند سال باهم زندگی کردید که چنین قولهایی به هم داده بودید.
🍃آن شب بقیه میرفتند و میآمدند؛ اما من تا صبح سر مزار حمید برایش قرآن خواندم.
📚یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، صص۳۱۳-۳۱۴
۰۰/۰۷/۰۳