تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

میل به هندوانه

يكشنبه, ۴ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ

🍃مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم.  شهید علی آقا ماهانی کنار  نهر، کلاس درس قرآن گذاشته بود. قرار شد ما هم بعد از رساندن  اسلحه و مهمات به اروند خودمان را به جمع برسانیم.

🌾وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه ها مشغول هندوانه خوردن.  گفتیم: «این هندوانه از کجا؟ » گفتند: «بعد از درس، علی آقا گفت که دلتان چه می خواهد؟  هرکس چیزی گفت. علی آقا گفت هندوانه باشد خوب است.»

💫 داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد.  هندوانه‌ای ده کیلویی روی آب روان بود. اول فکر کردیم پوست هندوانه است، وقتی گرفتیمش هندوانه ای سالم بود و همه از آن خوردند. تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد، خود علی آقا بود.  نمی خواست بچه ها به چشم عارف نگاهش کنند.

راوی: حمید شفیعی

📚کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۶۱ و ۶۲

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی