محب پدر
یکی از لحظات جانسوز جریان کربلا شهادت دختر حضرت حسین علیهالسلام است که نشان از محبت شدیدش به پدر دارد.
وقتی سر بریده امام حسین علیهالسلام را برای رقیه سلامالله علیها آوردند گفت این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را بااحتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریههای سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر دختر یتیم تو به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بی پوشش چه کنند؟ پدر جان زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟
پدر جان چه کسی چشمان گریان را چارهساز است؟ پدر جان چه کسی یار و یاور غریبان بیپناه است؟ پدر جان چه کسی پریشان مویی ما را سامان میبخشد؟ پدر جان بعد از تو چه کسی با ماست؟ وای بر ما بعد از تو وای از غریبی! پدر جان کاش فدایت میشدم.
پدر جان کاش پیشازاین در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمیدیدم.
سپس لبها را بر لبهای پدرش امام حسین علیهالسلام نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند، دریافتند که از دنیا رفته است.
المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص۱۳۶