مادرم مثل مادرت
دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ب.ظ
💠کنار ماشین که رسید گفت: «جورابم را جا گذاشته ام.» رفت داخل خانه و من را صدا زد. وقتی رفتم داخل، گفت: «با من مشکلی نداری؟»
🌾گفتم: «نه.» گفت: «مادر من مثل مادر خودت است. من این دفعه بر نمی گردم و شهید می شوم.» جورابش را از جیبش در آورد و پوشید.
📚کتاب مثل مالک۷۲
۰۲/۰۵/۱۶