عزاداری جالب

🍃هیئت نوجوانانشان، شهر و البته تمرکز ساواک اهواز را به هم ریخته بود. مثل دسته های دیگر عزاداری نمیکردند. از هر صدمتر و دویست متر یکی شان میرفت روی صندلی و یکی از آیههای جهادی را میخواند و دیگری ترجمه میکرد. در فاصله بعدی دو نفر دیگر جایگزین میشدند و همین کار را میکردند. همه دستهها ایستادند و محو آیات و برنامه آنها شده بودند.
🌾جلوی آگاهی هم که رسیدند، یکی شان رفت روی صندلی و بلندگو را گرفت و با صدای بلند گفت: «ای مردم! اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.»
🌷قبل از اینکه به میدان مجسمه برسند که مجسمه شاه در آن قرار داشت و آخرین برنامه هیئتها طواف کردن و ادای احترام به او بود، پیچیدند توی فرعی و در بین جمعیت دسته های دیگر پراکنده شدند. نمیخواستند به مجسمه شاه ادای احترام کنند. سر دسته شان نوجوانی بود به نام سید حسین علمالهدی.
📚 سه روایت از یک مرد، محمد رضا بایرامی، ص ۲۱-۱۶
