سکانس انتخابی
💧تشنه وارد آشپزخانه میشود. لیوان را زیر شیر آب میگیرد تا پُر شود.
هولهولکی آب میخورد. عجله دارد که زودتر ماشینبازی را ادامه دهد. لیوان را لبهی اُپن میگذارد. صدای شکستن لیوان و پخش شدن تکههای شیشه کف آشپزخانه سکوت خانه را میشکند.
🎥سکانس اول:
مادر با عجله خود را به آشپزخانه میرساند. نگاه غضبآلودی به کودک میکند. سرش داد میزند: «بچه حواستو جمع کن! نگاه کن آشپزخونه رو به چه روزی انداختی؟! واسهی من آبغوره نگیر! برو بیرون جارو کنم. مواظب باش پاتو زخمی نکنی.»
🎞سکانس دوم:
مادر با عجله خود را به آشپزخانه میرساند. رنگ صورتش پریده و با نگرانی به سرتاپای کودک نگاه میکند. او را در آغوش میگیرد و میگوید: «فدا سرت عزیزم. ببینم شیشه دست و پاتو نبُریده برم واست چسبزخم بیارم؟ مواظب باش پاتو روشون نذاری تا بیام جارو کنم.»
🧂تلنگر نمکی: حتما و قطعا لیوان جهیزیه از روح و روان بچه مهمتر نیست!