تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

رمزگشایی صدای ناقوس

شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ق.ظ

🎥 کلیپ رمز گشایی ناقوس

 ببینید چقدر زیباست !


جااااانم علی😍🤩

🔆🔆
✍️آخوندی که آواز خواند!

در راه کربلا به قهوه‌خانه‌‌ای می‌رسند که پر از دود و دَم بود. تعدادی جوان مشغول رقص و آواز و پایکوبی بودند.
آخوندملاحسینقلی‌همدانی به سراغ گُنده لات و سردسته‌شان رفت و گفت: « سلام‌علیکم، آقا اجازه می‌دید من بخونم و شما سازشو بزنید؟‌»
همه صداها قطع شد. بعد از اندکی سکوت لیدرشان گفت:« شیخ، مگه شما هم بلدی؟»
ملاحسینقلی لب‌هایش کش آمد و گفت: « بلدم شعر بخونم.»
قهقهه مستانه‌اش در فضای کوچک قهوه‌خانه پیچید و گفت: « آشیخ، تو بخون ما سازشو می‌زنیم.»

با صدای دلنشین و ضرب‌آهنگ ناقوسی میان اراذل و اُباش شروع به خواندن می‌کند:

لا اله الا الله                   
حَقاً حَقاً صِدقاً صِدقاً
اِنَّ الدُّنیا قَد غَرَّتنا            
وَ شَغَلَتنا وَ استَهوَتنا،
یَابن الدُّنیا مَهلاً مَهلاً        
یَابن الدُّنیا دَقّاً دَقّاً
یَابن الدُّنیا جَمعاً جَمعاً    
تُفَنی الدُّنیا قَرناً قَرناً،
ما مِن یَومٍ یَمضی عَنا     
اِلا اَوهی مِنا رُکناً،
قَد ضَیّعنا داراً تَبقی        
وَ اَستَوطَنا داراً تَفنی
لَسنا نَدری ما قَرَّطنا       
فِیها اِلا لَو قَدمتنا *

ترکیب ضربِ‌آهنگ این شعر با نفس پاک و الهی او چنان اثری گذاشت که از ساز زدن دست کشیدند و شروع به ناله کردند.
خنده مستانه‌شان به صدای آه و ناله و اشک تبدیل شد و قهوه‌خانه را لرزاند.*

🎊ولادت حضرت علی(ع) مبارک🎊

📚*برگرفته از کتاب کهکشان ‌نیستی، ص۵۴-۵۱.(داستان زندگی آیت‌الله سیدعلی‌قاضی طباطبایی)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی