جلوه ای از زهد
يكشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ

🍃عبدالله عینکی داشت که هر چند وقت یک بار دسته اش در میرفت و یا میشکست. شیخ نخ یا سیمی پیدا میکرد و به عنوان لولا به آن میبست و به کار میانداخت و در جواب اطرافیان که میخواستند قاب عینکش را عوض کند، میگفت: «همین که هیدرولیکی شده است، خیلی خوب است.»
☘️یک بار عینکش شکست. اطرافیان خوشحال شدند که بالاخره شیخ عینک نویی خواهد خرید. وقتی از شهر برگشت، همان عینک را با ۱۵۰ تومان تعمیر کرده بود. می گفت: «حالا دیگر نو شد. »
📚تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ص ۱۱۸
۰۱/۰۵/۰۲
