تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

تعجب شدید از‌ بی‌حجابی‌های تهران

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ


 

🌷شهید خرازی

🍃به همراه حسین برای شرکت در جلسه ستاد مشترک سپاه به تهران آمده بودیم. مسیرمان خورد پشت چراغ قرمز چهارراه ولیعصر (عج).

💫حسین اطراف را نگاه می کرد. از دیدن زنهای بدحجاب در خیابان نزدیک بود شاخ در بیاورد.  کارد می‌زدی خونش در نمی‌آمد. می‌گفت: «اینجا کجاست؟! اینجا پایتخت جمهوری اسلامی است.»  نچ نچ کنان ادامه داد: «اینها چه کسانی هستند؟ چرا این طوری‌اند؟ مگر ایران در حال جنگ نیست؟ چرا این آدم‌ها مثل کرم در هم می‌لولند؟ جبهه کجا اینجا کجا؟»

🌾به من گفت: «برو پایین به این‌ها بگو چرا این طوری این کجا دارند می‌روند؟! می‌گفت: «اگر بچه‌های جبهه، بیایند تهران دیگر بر نمی‌گردند. جبهه این جا هیچ خبری از جنگ نیست و همه بی تفاوت‌اند. جوانان مردم در جبهه جانشان را کف دست گرفته‌اند، این ها هم بی‌تفاوت، دنبال بازی خودشان.» آن روز به حسین خیلی سخت گذشت.

راوی: علیرضا صادقی

📚 زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، صفحه ۴۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی