تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

برخورد پدرانه با نیروها

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ


🍃آقا مصطفی فرمانده گردان مان بود. همیشه جلوتر از نیروهایش بود. صبح گاه هایی که برقرار می‌کرد به دل می چسبید. هر روز قبل از همه بیدار بود. همه را به خط می‌کرد و جلوتر از همه می‌دوید و می‌خواند:
«آی عاقلا آی عاقلا بیاید بیرون از خونه
ما رو تماشا بکنید به ما می‌گن دیونه از کوچیکیم تا به حالا یه دوست خوبی داشتم
به پای این دوست خوبم، زندگی مو گذاشتم… »

☘️وقتی هم قبل از عملیات بدر، در هور مشغول تمرین بلم سواری می‌کردیم، جانش بود و بچه هایش. به اندازه تک تک بچه ها راه می‌رفت و کار می‌کرد. موقع به آب انداختن قایق ها اولین نفر توی آب بود. اصلا تا وقتی خودش بود، نمی‌گذاشت نیروهایش خیس شوند. با آنکه خستگی و سرما امانش را می‌برید، چفیه‌اش را دور سرش می‌بست و تا ابروهایش پائین می‌کشید؛ اما دم نمی‌زد.

📚مربع های قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان،  صفحات ۱۵۸-۱۵۹ و ۱۶۱

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی