باید از روی پا بشناسیدم!
پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ب.ظ
☘️قبل از کربلای پنج آمد قرار گاه. موقع خداحافظی رگ گردنش را بوسیدم و التماس کردم شفاعتم کند. گفت: «این طور نگو،خدا به همه توفیق بدهد.»
🌾بار دوم که التماس کردم، گفتم: «به خدا قسم چیز دیگری می بینم.»
لبخندی زد و گفت: «پس تو هم فهمیدی؟»
خودش زمان شهادتش را می دانست.
📚مثل مالک.ص ۶۶
۰۲/۰۵/۲۶