تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

مهدوی

مولای من

چشمانم را لایق دیدارت گردان

و

قلبم را منزلگاه همیشگی ات

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۲ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اولین قورمه سبزی زندگی مشترکشان را می پخت. هر چند دقیقه یک بار آن را هم می زد و مزه می کرد. مقداری نمک داخلش ریخت؛ برای آخرین بار چشید؛ دوباره نمک ریخت. برای آخرین بار مزه کرد. کاسه ای از قورمه سبزی پر کرد. جلوی آینه رفت؛ موهای بورش را شانه زد. وقتی از تمیزی ظاهر و مرتبی موهایش مطمئن شد. سینی به دست از پله های خانه دوطبقه پدرشوهرش پایین رفت.

زنگ خانه را زد. به محض باز شدن در سلام کرد. صورت سبزه مادر شوهرش با دیدن او تغییری نکرد، جوابش را به آرامی داد. مینا منتظر بود تا در خانه برای ورودش بازتر شود؛ اما مادر شوهرش میان در مثل کوه ایستاده بود. ذوقش کور شد. سینی را به سمت مادر شوهرش گرفت، گفت:« بفرمایید، برای شما آوردم.»

مادر شوهر به چشمان سیاه مینا خیره شد، یاد چشمان شهلایی دختر خواهرش افتاد. دلش می خواست مسعود با او ازدواج کند؛ ولی مسعود عاشق مینا شده بود. دندان های مصنوعی اش را بر هم فشرد، گفت:« ناهار داریم.»

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عاق والدین

عاق والدین

امام هادى علیه السلام فرمودند:«العُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ و یُؤدِّی إلَى الذِّلَّةِ؛

عاقّ [والدین]، کمی روزی را در پى دارد و آدمی را به ذلت مى کشاند.»

منبع:بحار الأنوار، ج ۷۴،ص ۸۴

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید حسن قاسمی دانا

حسن روی رضایت پدر و ماردش خیلی تأکید داشت. وقتی داشت مغازه نانوایی اش را می ساخت، وزارت اطلاعات می خواستند جذبش کنند. با توجه به ۴۰۰ ساعت آموزش حفاظت اطلاعاتش، نیروی خبره به حساب می آمد. گزینش هم رفت و قبول شد. پدرم راضی نبود. می گفت: تو با روحیه بسیجی، شاید آنجا کم بیاوری. آمدند پیش پدرم رضایت بگیرند. گفت: اگر خودش بخواهد، بیاید؛ ولی من راضی نییستم. به احترام پدرش پا روی خواسته قلبی اش گذشت و نرفت.

راوی: مهدی قاسمی دانا؛ برادر شهید حسن قاسمی دانا

منبع:مجله فکه، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۶۰-۶۱

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

-به حرف هایم گوش نمیدهند.

-هیچگاه برایم وقت نمیگذارند.

-از پیشنهاد ها و طرح هایم استقبال نمیشود و به سرعت رد میشود.

شاید شما هم شنیده باشید از اینگونه شکایت ها و گله های فرزندان و نوجوانانی که در ارتباط با والدین خود دارند. حتی ممکن است که خود شما هم این مشکل را داشته باشید که چرا والدین تان توجه کافی ندارند.

باورهای افراد غالبا بر این اساس است که والدین باید برای فرزندان خود وقت بگذارند و در دسترس آنها باشند ؛امّا همیشه اینگونه نیست.

پس قدم اول برای حل این مشکل این است که در ارتباط با والدین خود وقت شناس باشید.

گاهی آنها تحت فشار های کاری هستند و فرصت توجه ندارند.

گاهی خسته ی از انجام وظایف روزمره ی خود هستند.

گاهی درگیر مشکلات احساسی و یا دعوای خانوادگی هستند

و گاهی از زمان شبانه روز مشغول استراحت می باشند.

این اوقات، زمان مناسبی برای صحبت و گفتگو نیستند و همچنین در صورتی که در اتاق خود مشغول استراحت هستند از انان اجازه گرفته و بعد وارد شوید.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عید مبعث

آخرین نبی عالم، بنیان گذار دین اسلام، خوب می دانیم وشنیده ایم که برای زنده و احیا نگه داشتن دین چه زحمت ها کشیده اید.

اکنون این ماییم که شرمنده شما و رشادت های شماییم. چه راحت زحمت های بی دریغ شما در پیش چشم دیگران گم می‌شود.

حال آنکه به آسمان خیره می شوم، تلألؤ وجودت را می بینم، تا آسمان هفتم، بالارفته و سر به ملکوت گذاشته، به زمین خیره می شوم: از نور لایزال وجودت، نور گرفته و تا انتهایش، پیش پایت، جبین برخاک ساییده.

الحق که اشرف آفریدگانی، الحق که عالم گدای وجود توست و تو سلیمان این ملک هستی.

عید مبعث بر همگان مبارک

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

رسول مهربانی

 

ای رسول خوبی ها با شنیدن نامت گل بوته های صلوات است که وجودمان را درخشنده می سازد.

ای رسول مهربانی ها با بردن نامت فضا معطر می شود از رایحه عطر گل محمدی و جانمان را تازه می سازد.

ای رسول زیبایی ها عشق تو و آل تو سینه ام را لبریز از شادابی و طراوت می سازد.

دوستت دارم ای رسول پاکی ها

دوستت دارم ای رسول عاشقانه ها

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۱ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از این طرف آشپزخانه به آن طرف می رفت. سری به آشپزخان زد و مجدد به سالن برگشت. چایی به دست و حواس به هزار طرف. حواسش همیشه به همه و همه جا بود. برایش زیاد مهم نبود کسی حواسش به او باشد یا نه.

چایی را جلوی حسام غرق در فوتبال گرفت:«بفرمایید آقا اینم چایی شما میل بفرمایید.»

طرف دیگر سالن زهرا خسته و عصبی از استرس و فشار امتحانات، موهای بلند سیاهش را در هم پیچاند و گفت:« وای مامان سخته نمیتونم نمیشه.» اشک از چشم هایش جاری شد.

دیدن اشک های زهرا، اشک به چشمانش آورد؛ اما با لبخند گفت:« نیگا نیگا نیگا... دختر که گریه نمی کنه اونم دختری که زهرا اسمش باشه تمام وجودش رو بنام ائمه زده باشن مامان و باباش.مگه می شه، مگه داریم؟»

دست های زهرا را در دستان گرمش گرفت تا آرام شود. زهرا زد زیر خنده،گفت:«مامان مگه می شه،مگه داریم؟!»

مادر روی موهای در هم گره خورده زهرا دست کشید،گفت:«ببین زهرا جونم، من بی خودی اسم شما رو زهرا نگذاشتم. قبلا برایت گفتم شما را نذر حضرت زهرا(س) کردم. حضرت زهرا(س) تنها ۹ سال داشت، اینقدر پرتوان و کوشا بود و آرام و منظم که به تمام کارهایش می رسید. پدرشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله او را ام ابیها صدا می زد. می دونی یعنی چه؟ یعنی مادر پدر.در همه ی کارهایش امید به خداوند داشت. کارهایش را با این گفته که من می توانم و تلاش می کنم و خداوند هم یاریگر تلاشگران است، همیشه با موفقیت به انجام می رساند. زهرا جونم الان الگوی ما زنان شیعیان باید ام ابیها باشد. شما که کاری الان نداری، تنها تکلیفت درس خوندنه. قربونت برم با این گفته که منم به حرمت اسمم باید بتونم درس بخونم و کاری کنم، درس بخون. منم کنارت هستم. اصلا منم می خونم، ببینم کدوممون زوتر تمومش می کنیم.»

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۰ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هم بازی شدن

پدر و مادر عزیز!

بازی کردن با کودکان، رفتن به گردش، تفریح و صرف وقت برای بچه ها در پیدایش صمیمیت مفید است.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۰ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بازی با کودک

بازی برای کودکان به عنوان یک نیاز اساسی امروزه مطرح می شود که کودکان نقش های مختلف راتمرین می نمایند و از این طریق زندگی اجتمعای را یاد می گیرند و تجربه های جدید را اخذ می کنند.

جابر می گوید: نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفتم در حالی که حسن و حسین (ع) را بر پشت خود سوار کرده بود و چهار دست و پا راه می رفت و می گفت: شتر شما چه شتر خوبی است و شما چه سواران خوبی هستید.


منبع:بحارالانوار، ج ۴۳، ص۲۸۵

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۰ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر