تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

 

وه چه شیرین و دوست داشتنی است روزم که با نام تو آغاز شود

 

همان نامی که زینت بخش کلامم شود

 

به همراه درود و صلواتی که هاله ای از نور برایم شود.

 

 

 
 
 
 
حسنا
۲۶ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مطهره، ترسان ولرزان قدم به خانه گذاشت.چهارچوب در، رنگ رو پریده بود و ته دلش را خالی کرد. طبق آنچه در دیدارهای قبل ازدواج و طبق گفته‌ی همسرش فهمیده بود، مادرشوهرش اهل ابراز احساسات نبود؛ اما دلسوز بود. همین چند گزاره‌ی کوتاه، به او دلگرمی داده بود که پامحکم کند وبرای اولین بار بعد ازدواج به خانه‌شان بیاید. دست گلی صورتی در دست گرفته بود که روی‌کارت هم رنگش، نوشته بود:«تقدیم به پدر و مادر عزیزم.»

صدای پایشان ضربان قلب مطهره را بالا برد. انگار کسی روی‌ ضربان قلب او، راه می‌رفت. مادرشوهرش ریز نقش، و سرخ وسفید بود . پشت سر او، پدرشوهر چهارشانه و قد بلندش ایستاده بود. مطهره تصمیم گرفته بود آنها را شبیه پدر و مادر خودش بداند،ناخوداگاه میان عطر بغل مادرشوهرش رفت و دست پدرشوهرش را مثل دست پدرش، بوسید. مطهره شنیده بود که هفت‌ثانیه‌ی ابتدایی برخورد، سرنوشت ساز است. لبخند روی لب را فراموش نکرده بود، دسته گل بدست آمده بود و سعی می‌کرد به تمام توصیه‌های استادش، عمل کند. پشت سرش مجید، از برخورد دوستانه‌ی پدر و مادرش با عروس جدید، به وجد آمده بود و احساس ‌کرد، آنها با نگاهشان، عروس و در واقع سلیقه‌‌ی پسرشان را تحسین می‌کنند.

مطهره درست برخورد کرده بود، دل آرام داشت و خوشنود بود به تصمیمی که گرفته بود؛ آخرین بار استادش در هنگام مشاوره، به او گفته بود: «یادت باشه حال و هوای هرکس به تو مثل حال و هوای دل توست به او، هرقدر با صداقت و دوستانه و البته هوشمندانه نه سیاستمدارانه، برخورد کنی، بی‌شک بیشتر درقلبشان جا می‌گیری. تو دختر خوب ،مهربان و پاکی هستی. لازم نیست نقش بازی کنی، فقط خودت باش و به آنها، به چشم پدر و مادرشوهر، نگاه نکن بلکه مانند پدر ومادر خودت و کسانی که اگر نبودند، همسرت هم نبود، نگاه کن. مطمئن باش دوستت خواهند داشت.»

در دلش سجده‌ی شکری به جا آورد و دست در دست مادرشوهرش به اندرونی خانه رفت.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۵ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

پدر و مادر،

سرمایه های زندگی انسان هستند. درهمه حال باید هوای آن‌ها را داشته باشیم و به آن ها احترام بگذاریم. به خصوص زمانی که به سن کهولت رسیدند نیاز به مراقبت بیشتر دارند.ا گر بنا بر شرایط شان از شما درخواستی داشتند آن را حتما انجام دهید، حتی سعی کنید قبل از اینکه چیزی درخواست کنند خودتان برای آن ها مهیا کنید. در حد ممکن، در برآوردن نیازها و تأمین هزینه آنان بکوشید. در خواست هایشان را برآورده سازید. (هر چند به آن نیاز نداشته باشند.) مگر درخواستی که مخالف دین اسلام باشد.

 

@tanha_rahe_narfte

حسنا
۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سیدمهدی شجاعی در کتاب خود درباره حضرت علی اکبر علیه السلام و پدر بزرگوارشان آورده است:

عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام.

گاهی احساس می‌کردم که رابطه‌ی حسین با علی‌اکبر فقط رابطه‌ی یک پدر و پسر نیست؛ رابطه‌ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی دو انیس و همدل جدایی‌ناپذیر است.

احساس می‌کردم رابطه‌ی علی‌اکبر با حسین، فقط رابطه‌ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه‌ی مأموم و امام است، رابطه‌ی مردید و مراد است، رابطه‌ی عاشق و معشوق است، رابطه‌ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود می‌گفتم رابطه‌ی عابد و معبود است.

منبع:پدر ، عشق و پسر، سید مهدی شجاعی ،ص۱۱

 

@tanha_rahe_narfte

حسنا
۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از اصول ارتباط سالم فرزندان با والدین این است که این رابطه در عین صمیمیت از احترام کافی برخوردار باشد و همواره حرمت آنها حفظ شود.

مواردی از راهکارهای عملی برای حفظ احترام و حرمت والدین بدین شرح است:

-با والدین به نیکویی صحبت شود.

-فرزندان در وقت ورود والدین از جا برخیزند و در حضور آنها با احترام بنشینند.

-صدای خود را از آنها بالاتر نبرند.

-والدین را به اسم کوچک صدا نزنند.

-به چشم والدین با غضب خیره نشوند.

-جلوتر از ایشان راه نروند.

-در مقابل شان با رفتارهای متواضعانه برخورد کنند.

آنها را تحقیر نکنند و نقاط ضعف شان را برای دیگران بازگو ننمایند.

 

@tanha_rahe_narafte

شاهد ..
۲۵ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

خوشا به حال تو چه بسیار دیده ای روی زیبای او را

خوشا به حال تو چه بسیار شنیده ای زمزمه های شیرین کلام او را

خوشا به حال تو که لمس کرده ای ناز قدم هایِ او را

خوشا به حال تو که حس کرده ای عطر خوشبوی او را

خوشا به حال تو که چشیده ای طعم کلام زیبای او را

خوشا به حال تو در آغوش گرفته ای تمام وجود او را

خوشا به حال تو که افتخار داشته ای هم نشینی او را

با تو هستم ای کوه نور با تو هستم ای غار حراء

 

@tanha_rahe_narafte

 

 

 

 

حسنا
۲۵ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

-سلام خانم خونه خوبی؟ امروز نمیدونی چه حس قشنگی دارم.

چرا، چی شده؟دیدم از لحظه ای که از در حیاط آمدی تو بچه ها دورت کرده بودن، حالا چی گفتن که باعث خوشحالی وحس خوب اقامون شدن؟

-از دست تو خانم خونه.

-زود تند ،سریع،شروع به تعریف کن ببینم موضوع چی بوده.

-چشم بانو الان میگم. در حیاط رو تا باز کردم، بچه ها آمدن استقبال ،گفتم حتما یه خبری شده، آخه پسرمون خیلی اضطراب داشت.بهم گفت: بابا دعوام نکنی ها، لاستیک خوش رکابم ترکیده ، میشه برام تعمیرش کنی؟

-منم گفتم، چه جوری ترکیده؟ یکدفعه دخترمون به خاطر اینکه ابوالفضل استرس داشت، شروع به تعریف کرد.

-ابوالفضل داشته تو کوچه با خوش رکاب دور میزده، پسر همسایه هم با حسرت نگاهش می کرده. ابوالفضل هم طاقت نیاورده، دلش سوخته که اون پدر نداره تا براش دوچرخه بخره، دوچرخه خودش رو داده تا اون دور بزنه ، مثل اینکه همون موقع تایر ترکیده ...

-منم بغلش کردم و فشردمش، گفتم: «آفرین بابا چه مردی شدی شما، بامرام.» فردا می برمش یه دوچرخه نو براش میخرم به خاطر کار خوبش، یکی هم میخرم برا پسر همسایه که با هم بازی کنن. نمیدونی خانم از اینکه اینجوری باهاش حرف زدم چه حس خوبی دارم.

-آفرین بر پدر و پسرم، شما نمونه آید . افتخار می کنم به شما.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۲۴ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

پدر و مادر عزیز

مراقب باشید، حقوق فرزندانتان را رعایت کنید. همانطور که آنها موظف هستند حقوق والدین را رعایت نمایند، والدین نیز نباید حقوق آنان را زیر پا بگذارند.

قال رسول الله صلی اللَّه علیه و آله: «یلْزَمُ الْوالِدَینِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِما ما یلْزَمُ الْوَلَدُ لَهُما مِنْ عُقُوقِهِما؛ همان طوری که پدر و مادر می توانند عاق فرزند نمایند فرزند هم می تواند والدین را عاق کند.

منبع:من لایحضر الفقیه،ج۳،ص۴۸۳

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۲۴ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

دختر شهید بهشتی نقل می کند:

زندگی در یک آپارتمان در آلمان، خیلی یکنواخت و خسته کننده بود؛ به ویژه برای ما که فرزندان خردسالی بودیم و از ایران با آن همه آشنایانی که داشتیم وارد محیط غربت شده بودیم.

پدرم برای جبران این مسئله معمولا آخر هفته ما را به اطراف هامبورگ برای تفریح و استراحت می برد. جالب اینجا بود که حتما قبل از این مسافرت‌های کوتاه از همه ما سوال می‌کردند: «بچه‌ها این هفته کجا برویم بهتر است؟»

وقتی نظر ما را می‌گرفتند حرکت می‌کردیم. با این روش حتی برادر چند ساله‌ام هم احساس می‌کرد که نظرش در خانه مهم است و به حساب می‌آید.

منبع:سیره شهید بهشتی(رحمت الله علیه)، ص۷۹

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۲۴ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عزت نفس در پدر و مادر، منجر به:

طبع بلند در فرزندان،

اعتماد به نفس آنان،

شکل گیری شخصیت مؤدب و مستقل آنان

و

احساس محبوبیت و یادگیری محبت‌ورزی می‌شود.

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۲۴ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر