تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

حسین و دوستش علی از مدتها قبل، دوستان صمیمی بودند. دوستی آن دو در کلاس های معرفتی مهدویت به وجود آمده بود. روحانی محله شان آن کلاس ها را برایشان می گذاشت.آنها هر روز با شوق و ذوق فراوان در این کلاس ها حاضر می شدند و اطلاعات تازه ای به دست می آوردند.

حسین دنبال دوستش علی رفت. با هم به کلاس معرفتی مهدویت رفتند. هنگامی رسیدند هنوز آقای روحانی نیامده بود. آنها بی صبرانه و مشتاقانه چشمانشان را به در کلاس دوخته بودند تا اینکه آقای روحانی با لبخند همیشگی اش وارد شد.

کتابچه حدیثی را روی میز گذاشت. با تک تک بچه ها سلام و احوالپرسی کرد. بعد گفت: «بیاید با هم دعای فرج را بخوانیم

بعد از خواندن دعای فرج به سروقت کتابچه حدیثی رفت. گفت: «بچه ها می دانستید چرا قائم را مهدی می خوانند؟»

همه یک صدا گفتند: «نه آقای روحانی

گفت: «زمانی می آید که دین گم می شود و هر کسی هر طوری که دوست داشته باشد از دین بحث می کند، چیزهای جدید به دین وارد می کند، چیزهایی که به نام دین نیست می گوید از دین است به این دلیل مهدی می گویند چون به دینی که گم شده مردم را هدایت می کند

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَال: إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یَهْدِی إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّیَ بِالْقَائِمِ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ.

📚 ارشاد، شیخ مفید، ج٢، ص383

 

@tanha_rahe_narafte

 

آلاله
۱۳ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امام

🌸✨سخن آسمانی ...

 

آیت الله بهجت(ره) فرمود:

 

بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.

قبل از اینکه حرف از دهان شما به گوش خودتان برسد، به گوش امام زمان عج خواهد رسید.

 

@tanha_rahe_narfte

ترنم
۱۳ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌼بیا با هم مروری داشته باشیم بر نعمت هایمان. هرچه فکر می کنم می بینم قابل شمارش نیستند. مگر نمی گویند آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید. پس بیا با هم بهترین و بالاترین نعمت را بیابیم.

 

🌸به نظر شما چه چیزی است که اگر نباشد، هیچ کاری نمی توان انجام داد؟! بیا با هم کمی فکر کنیم ! درست حدس زده اید بهترین و بالاترین نعمت، همان نعمت امنیت است. الحمدلله که در کشورمان امنیت حاکم است.  الحمدلله هر لحظه از آسمان بمبی بر سرمان فرو نمی ریزد. الحمدلله که سربازان فداکار و جان برکفی داریم.

 

🍀یک سؤال آیا به نظرتان همین کافی است؟ یعنی به تنهایی از پس همه چیز بر می آید؟ یا نه نیاز به دستی قوی تر دارد تا همه تحت ید قدرت الهی او باشند. به درستی که اگر نباشد توجه و عنایت امام زمان ارواحناله الفداء امنیتی هم وجود نخواهد داشت. آری مایه امن و ایمنی ما زمینیان است. همانند ستاره ای درخشان نورافشانی می کند تا چراغ راه ما در دنیای تاریکی ها و جهل ها باشد.

 

🍀🍀🍀🍀🍀🍀

 

 🔹قال المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف): « إِنِّی‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْضِ‏ کَمَا أَنَ‏ النُّجُومَ‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ السَّمَاء

 

🌺حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم؛ همان گونه که ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.

 

📚إعلام الورى بأعلام الهدى، ص۴۵۳

 

@tanha_rahe_narfte

افراگل
۱۳ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ی

از: ترنم

به: حضرت منجی

 

دلتنگی هایم را می سپارم به باد ...

بادی که بوی خوش تو را برایم بیاورد و مرا خوشه چین درخت محبتت قرار دهد.

 

مولای من!

سند دل های ما را به نام خودت بزن...

دلی که به نام شما نباشد، نباشد بهتر است.

 

مولای من!

وجود ما را بپذیر.

 

@tanha_rahe_narfte

صبح طلوع
۱۳ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

س

ای امید دلهای خستگان🌹

 

ای نهایت آرزوی مستضعفان عالم.

 ای یگانه منجی روزهای تیره و تار شده با ظلم و جور

به یاد تو بودن زندگی را در رگهایمان جریان می دهد و خیال نزدیک بودن ظهورت به قلب هایمان قوت می دهد.😍

 

آقا جان🌸

 

ظهورت تنها بهار واقعی روزگار است.🌿

 

@tanha_rahe_narfte

صبح طلوع
۱۳ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نه میشود دروغ گفت و نه میشود جواب راست داد. راست بگویی هزار مساله ی دیگر پیش میاید و دروغ هم بخواهی بگویی امر خدایت را پشت گوش انداخته و ارزش های خودت را زیر پا گذاشته ای.

 

همیشه حرصم در می آمد از این دست سوالات و فضولی ها که پرسیدنش راحت و جواب دادنش مثل یک کوه است. آخر به ما چه مربوط؟ حالا بدانیم چه میشود؟ که چه ؟ من خودم گاهی به این جزییات رفتارها فکر نمیکردم و برایم مهم نبود، اما گاهی بعضی از این دست سوال ها عواطف زنانه ام را غلیان میداد و کافی بود تا من را تنها گیر بیاورد، آنگاه چندین ساعت من را در یک حرف و یک رفتار و علت و معلول و چراهایش غرق میکرد.

 

این دفعه دیگر تصمیم گرفتم از این سوراخ گزیده نشوم و به نحوی از دست این سوالهای بیخود دوری کنم و جوابشان را ندهم و البته که در این حین باید احترام بزرگترهای فامیل را هم رعایت میکردم تا بهشان برنخورد.

 

مثلاً مهمانی شبنم دخترخاله ام، سریع بعد صرف شام به کمک میزبان و  آشپزخانه‌ی آشفته و شلوغش شتافتم. بند های پیشبند آشپزخانه را به پشت کمرم گره کردم و پای سینک ظرف شویی ایستادم. تا کمتر در معرض پرسش های دیگران باشم ولی متاسفانه موقعیتش پیش آمد. خاله جان که داشت دیس های چرب و چیلی را به من میداد تا کف مالی کنم، درست همان موقع پرسید: «راستی بهاره جون دیدم خواهرشوهرت اون شب بهت چپ چپ نگاه کرد، چیزی شده بود عزیزم؟ »

 

چشمان درشت شده و ابروهای بالا رفته ام را با لبخندی همراه کردم و گفتم: «نه خاله جون. قصد و غرضی نداشته شاید زاویه اش با شما بد بوده و شما اینجوری متوجه شدید.»

 

و یا آن عصر که به دیدنی مادربزرگم رفته بودم، بنده خدا از بس که نگران ماست برگشت و به من گفت:«الهی دخترم. لابد حرف و حدیث از قوم شوهر میشنوی و خیلی حرص میخوری که اینقدر لاغر شدی!»

 

حتی آن روز تولد دختر دایی ام که به خانه شان رفتم، از بس که بساط حرف و غیبت در میان چایی و کیک خوردن مهیا بود، برای فرار از ترکش های بحث و تله های سوالات به سراغ بچه ها رفتم و به آنها پناه بردم. با کمک بچه ها طناب ورزشی رنگی را از میان سبد بزرگ اسباب بازی ها پیدا کردیم و مسابقات جام طناب کشی را با حضور مادرها برگزار کردیم. خنده و تشویق جای سوالها و حرفها و غیبت هارا گرفته بود.

 

گاهی چاره ای نیست. نه میشود دروغ گفت و نه میشود راست

 

 

@tanha_rahe_narfte

 

شاهد ..
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🌼 عنْ اَبِى وَلاّدِ الْحَنّاطِ قالَ: سَاَلْتُ اَبا عَبْدِاللّهِ علیه السلامعَنْ قَوْلِ اللّهِ: «وَبِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا» فَقالَ: اَلاِْحْسانُ اَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُما وَلا تُکُلِّفَهُما اَنْ یَسْأَلاکَ شَیْئا هُما یَحْتاجانِ اِلَیْهِ.

 

🌿ابى وَلاّد مى گوید: معناى آیه «وَبِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا» را از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: احسان به پدر و مادر اینست که رفتارت را با آنها نیکو کنى و مجبورشان نکنى تا چیزى که نیاز دارند از تو بخواهند. «یعنى قبل از درخواست آنان نیازشان را برطرف کنى.»

 

📚بحارالأنوار، ج ۷۴، ص۷۹

 

@tanha_rahe_narfte

حسنا
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

🌱یک بار هم نشد علی حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می‌دی؟ می‌گفت: احترام به والدین، دستور خداست.

 

🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

 

رخت‌ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم. وقتی برگشتم، دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رخت‌ها هم روی طناب پهن شده!

رفتم پیشش گفتم: الهی بمیرم! مادر، تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی؟!

گفت: مادر جون، اگه دو تا دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نمی‌کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.

 

🌱🌱🌱🌱🌱🌱

 

 روزی رفتیم «خانه عمه» تا علی آقا با مادرش تماس تلفنی بگیرد. حال و احوالی بپرسد. ‏آن روز، ‏علی آقا شماره را گرفت و با مادرش صحبت کرد. من متوجه رفتارش بودم. دو زانو نشسته بود، مثل اینکه مادرش روبه روی اوست. آنقدر هم متواضعانه و آرامش دهنده گفت‌و‌گو می‌کرد که این آرامش ناخودآگاه به من هم منتقل شد. من هیچ وقت این روز را فراموش نمی‌کنم. که از پشت تلفن با مادرش چنین با ادب و متواضعانه صحبت کرد.

 

📚نماز،ولایت،والدین،ص۸۳

 

@tanha_rahe_narfte

حسنا
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


🔘گاه بلاها آن چنان بر سر ما فرو می آیند که ما را خسته می نماید و آنها را ظلم و شکنجه بر خود می دانیم؛ امّا کمی اگر به عمق قضایا بنگریم آن را نوعی رحمت بر خویش می دانیم؛ چرا که آن طوفان بلا امید باران رحمت الهی و بهار نو و جدید را به ما می دهد.

 

آری یکی از بلاها همان است که هر چه محبت می کنید، جواب شایسته ای دریافت نمی کنید و چه بسا برعکس هم پاسخ داده شود؛ امّا نباید خسته شوی، یک روز بهار را با چشم خود خواهی دید.

 

🔘حواسمان باشد محبت و صبر کردن در خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. محبت همسر به همسر، فرزند به والدین و یا والدین به فرزند می تواند سختی ها و کدورت ها را به شیرینی تبدیل کند.

 

@tanha_rahe_narfte

 

آلاله
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اماما

🌺اماما تو امامِ دعاهایمان هستی ، تو امامِ سجده هایمان هستی.

🌼دعاهای پُرنورتان از جنس صبر و محبت و عشق ورزیدن است.

🌸دعاهایتان را که می خوانیم، یقین داریم لحظه نجواهای عاشقانه تان تمامی کائنات افتخارِ همنوایی و هم صدایی با تو را داشته اند.

 

 

@tanha_rahe_narfte

افراگل
۱۲ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر