تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مطهری» ثبت شده است

tashvigh

 

 

پدر همیشه تشویقمان می‌کردند که اگر فلان نمره را بگیریم یا فلان کار را بکنیم، برایمان هدیه می‌خرند؛ اما مسئولیت خریدن هدیه‌ها به عهده مادرم بود. پدر با تمام مشغله‌ای که داشتند، حواسشان به نکات ظریف بود، از جمله این که می‌دانستند من به خیاطی علاقه دارم و به مادرم می‌گفتند که برایم لوازم خیاطی بخرند. برای برادر و خواهر کوچکم که اهل بازی و تحرک بودند، دوچرخه می‌خریدند.

📚استاد مطهری از نگاه خانواده، ص۹۴، به نقل از سعیده مطهری

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۱۰ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

chi pooshidan

[در مورد لباس ما] پارچه می‌خریدیم و ... خیاط می‌دوخت.... پدر می‌گفتند [خیاط] ژورنال بیاورد و هر مدل معقولی که می‌خواستیم و در شأن ما بود، برایمان می‌دوخت. ایشان به ما گوشزد می‌کردند که هر مدلی در شأن یک جوان نیست و با لباس زننده، شخصیت انسان از دست می‌رود.

📚استاد مطهری از نگاه خانواده، ص۲۴، به نقل از مجتبی مطهری، فرزند شهید مطهری

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۶ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

eradat be hamsar

 

 

در مدت ۲۶ سالی که با ایشان [شهید آیت الله مرتضی مطهری رحمة الله علیه] زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می‌کردند، با صدای متین و چهره خندان؛ به طوری که من با یک ارادت و عشق خاصی کار می‌کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل، رغبت و شوق عجیبی می‌بخشید. من بسیار کم سن و سال بودم که به منزل ایشان آمدم؛ ولی با همه آن کمی سن، هیچ وقت یادم نمی‌آید که از ایشان ناراحتی و رنجی دیده باشم. بسیار مهربان و با گذشت بودند، و به آسایش و راحتی من و بچه‌ها اهمیت می‌دادند. آنقدر با من صمیمی و نزدیک بودند که رنج و ناراحتی مرا نمی‌توانستند تحمل کنند.

📚مجله مکتب اسلام، دی ماه۱۳۶۰، سال۲۱، ش۱۰

 

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۰۲ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

dastboos

پدر [شهید مطهری] همیشه دست پدربزرگ را می‌بوسیدند. یادم هست یک بار با مادر قهر کردم و غذا نخوردم. پدرم سر سفره نگاهی به من کردند و گفتند که آدم از حرف پدر و مادرش بدش نمی‌آید. از حرف هر کسی ناراحت شدی، حق با توست، ولی از حرف پدر و مادرت نباید ناراحت شوی؛ چون آن ها گوهرهای نفیسی هستند. آدمی که باعث ناراحتی پدر و مادرش شود، خیر نمی‌بیند. دعای پدر و مادر می‌تواند بسیار مثمر ثمر باشد. اگر دل مادر بشکند، در زندگی اثر سوء می‌گذارد. پدر می‌گفتند که کوچک‌ترین بی‌احترامی به پدر و مادرشان نکرده‌اند و یکی از عوامل پیشرفت ایشان، همین دعای خیر آن‌ها بوده است.

📚استاد مطهری از نگاه خانواده، ص۱۳، به نقل از مجتبی مطهری، فرزند شهید مطهری

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۳۰ دی ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

olgoo

 

پوشش برای ما از نظر ایشان، چادر و حجاب کامل بود و ما هم که به درایت، فضل و ایمان ایشان اعتقاد راسخ داشتیم، بی چون و چرا می‌پذیرفتیم تا بعدها که خودمان به فضیلت این نوع پوشش پی بردیم. از سوی دیگر، از آن جا که مادر ما بانویی بسیار متدین، با وقار و فهیم هستند، طبیعتا برای ما الگوی کاملی بودند و ما در این زمینه تردیدی یا سؤالی نداشتیم.

📚استاد مطهری از نگاه خانواده، ص ۹۲، به نقل از سعیده مطهری

 

tanha_rahe_narafte@

 

https://instagram.com/tanha_rahe_narafte

صبح طلوع
۲۷ دی ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر