تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید عباس بابایی» ثبت شده است

 

🌷لباس احرام تنم بود و آماده رفتن به عرفات.

 

🌱گفتند: عباس زنگ زده. تا رفتم دم تلفن دیدم صف ۱۶-۱۵ نفره ای برای صحبت با عباس درست شده که آخرینش من بودم.

 

🌟بعد از سلام و احوال پرسی گفت: برای خودت از خدا صبر بخواه. دیگر مرا نخواهی دید. مبادا برگشتنی گریه کنی و ناراحت شوی. تو به من قول داده ای. ارتباطت را با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیشتر کن.

 

🌻دیگر در حال خودم نبودم. گوشی تلفن از دستم افتاد. رفتم اتاق مثل دیوانه ها سرم را به دیوار می کوبیدم. طاقت نیاوردم. هنوز برخی با عباس مشغول صحبت بودند.

 

🔸به زور گوشی را گرفتم. گفتم: عباس! به دادم برس. من نمی توانم از تو خداحافظی کنم. دیگر نه او می توانست چیزی بگوید نه من.

 

🌿وقتی گفتم خداحافظ. با گوشی تلفن با هم افتادیم روی زمین.

 

📚آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید، علی مرج، صفحه ۴۳-۴۲

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

👧 شهید عباس بابایی بچه دختر را خیلی دوست داشت. می گفت: دختر دولت و رحمت برای خانه می آورد.

 

🌟موقع وضع حمل، من قزوین بودم و او دزفول. تلفنی مژده تولد اولین بچه مان را به او دادم. وقتی فهمیده بود بچه دختر است، پای تلفن سجده شکر کرده بود.

 

🌱وقتی آمد بیمارستان بودم. یک کاغد نوشته، بالای سر “سلما” گذاشت که لطفا مرا نبوسید. خودش هم آن قدر دیوانه اش بود که دلش نمی آمد ببوسدش.

 

📚آسمان؛ بابائی به روایت همسر شهید، علی مرج، ص ۲۶

 

 

@tanha_rahe_narafte

حسنا
۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر