تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفریح» ثبت شده است

 

بعد از گذشت دوماه از مدرسه رفتن امیرسام ، مدیر مدرسه به زهرا زنگ زد و گفت که امیرسام با بچه ها بازی نمی کند.زنگ تفریح ها همیشه ساکت یک گوشه می نشیند. سرکلاس هم تا سوالی ازش نپرسند، حرفی نمی زند.

با اینکه امیر سام ساعات کاری زهرا  همیشه خانه  مادربزرگش بود. خانه ای با  حیاط بزرگ که تمام بچه های محل حسرتش را می خوردند؛ اما امیرسام  فقط یک گوشه می نشست و با تبلتش بازی می کرد. هیچ دوست  و همبازی  نداشت . مدرسه رفتن هم تغییری در او ایجاد نکرده بود.زهرا  فهمید  با کار کردن در اداره وخسته به خانه برگشتن از امیرسام غافل شده است.  برای همین تصمیم گرفت از  کارش استعفا بدهد تا مدت زمان بیشتری کنار فرزندش باشد.

 ساعت دوازده ظهر  وقتی زنگ خانه به صدا درآمد و علی همراه دردانه پسرش به خانه آمد. زهرا با خوشرویی به استقبال همسر و فرزندش رفت .تصمیم گرفت از همان لحظه برای نزدیک شدن به پسرش تلاش کند. با خنده شروع به صحبت کردن با امیرسام کرد .

- خوب پسرم امروز مدرسه چه خبر؟

- مثل همیشه.

- مدرسه خوش گذشت، چه کارهایی کردید؟

سارا علیدوستی
۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر