تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استیصال» ثبت شده است

 

🍃درد در وجود لیلا می‌پیچید.کاری ازدست کسی بر نمی‌آمد، پزشکها ناچار بودند بچه را به  سختی به دنیا بیاورند.

 

🌸چراغ امید در دل  لیلا رو به خاموشی گذاشت.تنها راهی که در اوج استیصال یادش می آمد، کمک خواستن از کسی بود که امید همه‌ ی ناامیدان بود.یاد نصیحت های مادرش افتاد. میان اشک و گریه وقتی داشت دخترش را راهی اتاق زایمان می‌کرد، گفت:«یادت نرود از اهل بیت کمک بخواهی.»

 

🍃بین درد ،ناامیدی وسکوت، درمیان قلبش فریاد کرد:«یا صاحب الزمان اغثنی.»

 

🌺دکترها شروع به کار کردند. بدون بیهوشی  و بی استفاده از دارو. تمرکزش را ازبدنش برداشت.

 

🍃با دهانی بسته فریاد کرد ودر میان اشک و بغض‌های فرو خورده، گنبد فیروزه‌ای را دید. زائرها را دید وهمنوا با آنها،نمازی در میان مسجد خواند.

 

🌸چشمهایش را بست وزیر لب خواند:« سلام علی آل یس... »اشک می ریخت و در مسجد نجوا می‌کرد.مدتی درهمین حال باقی ماند.با صدای گریه‌‌ی بچه بخود آمد.

 

🍃با دیدن کودکش، اشک از چشمانش جاری شد،گفت:«قربانت گردم. مولای من! سپاس!»

 

@tanha_rahe_narfte

صبح طلوع
۲۹ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر