تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

۸۴۷ مطلب با موضوع «ارتباط والدین و فرزندان» ثبت شده است

امام سجاد علیه السلام می فرمایند :«حَقُّ أُمِّکَ فَأنْ تَعْلَمَ أنَّها حَمَلَتْکَ حَیْثُ لا یَحْتَمِلُ أحَدٌ أحَداً، و أعْطَتْکَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِها ما لا یُعْطِی أحَدٌ أحَداً،‌ وَوَقَتْکَ بِجَمیعِ جَوارِحِها...»؛

حقّ مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمی‌کند و از میوۀ دلش چیزی را به تو داد که احدی به دیگری نمی‌دهد و تو را با تمام اعضایش حفظ کرد...

امالی صدوق، صفحه ۳۷۱

            

 ur mothers right to you is that you know she carried you in a place in where nobody carries someone else, gave you of her hearts fruit something of which nobody gives others, maintained you by her all organs, etc

 

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۱ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یواشکی و پاورچین پا به درون اتاقش گذاشت. در را آرام بست و قفل کرد. همانجا پای در چوبی قهوه ای رنگ نشست. زانوانش را بغل گرفت. دو دستش را به روی پیشانی اش کشید. چشمانش را بست. کتف هایش گز گز می کردند. پای چشمش به گودی نشسته بود. چیزی نمانده بود که اشک هایش جاری شود. اما با انگشت اشاره جلوشان را گرفت.  دستانش را جلوی چشمان خیسش گرفت. ساعتی قبل...  سرش را دیوانه وار تکان داد. دوقلوها صبح طبق معمول از خواب بیدار شده بودند.

متین و مبینا کنارش  سر سفره نشستند. میان  لقمه های خالی و کوچکشان، لقمه به دستشان داد. متین مثل همیشه  لقمه آخر را نخورد و بلند شد. مبینا دنبال متین به اتاق و میان اسباب بازی ها رفتند. فاطمه به اتاقشان سرک کشید. متین وسط میدان جنگ حیوانات جنگل بود و مبینا مشغول پختن ناهار برای عروسک هایش.

 فاطمه سراغ شستن ظرف ها رفت. میان کارهایش به بچه ها سر  می زد. خورشت آلو برای ناهار بچه ها درست کرد. خورشت را مزه کرد، آبش کم شده بود و مزه اش ملس. شعله گاز را خواست خاموش کند، یکدفعه صدای جیغ مبینا بند دلش را پاره کرد؛ به سمت اتاق بچه ها پرواز کرد.

عروسک مبینا در دستان متین تکه و پاره شده بود. شبنم اشک های مبینا و لبخند متین، گیجش کرد. مبینا را بغل زد. مبینا در آغوش مادر به جنگل متین خیره شد.

سارا علیدوستی
۱۰ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امام رضا علیه السلام فرمودند:

کودکان را تمیز و پاکیزه نگه دارید و چرک و چربی را از تن آنان بزدائید زیرا شیطان بوی چرک را احساس کرده و به سراغ آنان می آید و اگر خواب باشند دچار ترس و وحشت می شوند.

مکارم الاخلاق، ص ۲۳۷

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نظام این دنیا بر ذره ها پایه ریزی شده. اجسام از ذره ها به وجود اومدن. ذره ذره اعمال ما تاثیر داره (و من یعمل مثقال ذره..) اما بیشتر مواقع، ما روی این مسئله دقت نداریم. وقتی مادری به بچه اش محبت می کنه، به این مسئله خیلی توجه نداره که این محبت، ذره ذره، قلب خودش رو وسیع تر و نورانی تر می کنه.

مادری بهم می گفت: موقع از پوشک گرفتن بچه ام، خیلی اذیت شدم. با اینکه سه سالش شده بود، اما بازم تو شلوارش کارش رو انجام می داد. همه جای خونه رو نجس کرده بود. آموزش داده بودم. حتی یه مدت هم خودش دستشویی می رفت، اما بعد انگار سر لجبازی، تو شلوارش کارش رو انجام می داد. من هر بار عصبی تر می شدم. سرش فریاد می کشیدم. شلوار و لباسش رو عوض می کردم. گاهی حتی اینقدر عصبی می شدم که می زدمش. اونم گریه می کرد.

بهش گفتم: داری خودتو و بچه ات رو سر یه دستشویی داغون می کنی. روشت رو عوض کن. کل خونه ات نجسه دیگه! بی خیال شو.  فدای سرش. هر اتفاقی افتاد، برات مهم نباشه. فقط تمیزکاری می خواد. اشکالی نداره. اینم روی همه تمیزکاری هایی که در طول روز می کنی منتهی در بقیه زمان ها، رفتارهای محبت آمیز دیگه باهاش داشته باش. نه فقط برای بچه. برای خودت و بچه ات.

یه هفته این کار رو کرد. حال و روز خود مادر خیلی بهتر شد. آروم شد. تاثیر اول رفتارهای محبت آمیزش، اول به خودش برگشت. قلب خودش رو ترمیم کرد. بعدش هم بچه اومد به مادرش گفت: مامان جیش دارم و رفت دستشویی.

 

@tanha_rahe_narafte

سارا علیدوستی
۱۰ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

برای تو می گویم ای مادر و خانم خانه ! ای اکسیر محبت

می دانی اگر یک روز یا نه اگر چندین ساعت محبت و عاطفه و علاقه ات مانند خون در رگ های خانه جریان نداشته باشد، چه می شود؟

اگرچشمه ی محبتت را بر دیگران مسدود نمایی، چه می شود؟

اهل خانه بی حوصله ترین افراد می شوند. بهترین غذا ها، بی مزه می شود. کسالت و افسردگی به همه سرایت می کند. حرف ها حبس، لبخند ها محو و چشم ها بی نور می شود. رنگ و لعاب خانه از بین می رود.

نشاط و شادی آب می شود و هوای سرد دوری در جای جای خانه کز می کند.

زندگیِ خوبِ همه، گره به محبت های بی منت و سرشار تو خورده است. هیچ گاه محبت و عشقت را از جان های تشنه ی اهل خانه ات دریغ نکن.

 

 

@tanha_rahe_narafte

 

 

سارا علیدوستی
۰۹ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

-دوباره که این یه مشت کاغذ رو برداشتی و راه افتادی! خسته نشدی ازین مطب به اون بیمارستان؟

آسمانِ چشمانش، نم باران گرفت. با بغض غریبی گفت: چه کار کنم احمدآقا؟ بچم یه هفته اس نتونسته چیزی بخوره. حرف نمی زنه. زبونش زخمه. می ترسم ...

حالا دیگر نم نم نبود، ناودانی از باران روی گونه های سمانه خانم جاری شد. نگذاشت حرفش تمام شود. همینطور که چادرش را جلوی آینه مرتب می کرد و اشک های چشمانش را پاک، ادامه داد: میگن این دکتر خیلی باسواده. هفته ای یه بار میاد اینجا. توکل بر خدا إن شاءالله جواب بگیریم. قبل ازین که برم دکتر، یه سر می رم امامزاده. نذر می کنم پسرمون خوب شد، یه گوسفند قربونی و بین فقرا تقسیم کنیم. این را گفت و در را بست.

تنها راه نرفته
۰۷ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: کسی که از روی نفرت به پدر و مادرش که به او ستم کرده اند نگاه کند، نمازش در درگاه الهی پذیرفته نمی شود.

منبع:اصول کافی، ج ۴، ص ۵۰

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۰۷ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دلیل ملقب شدن به امّ‌ابیها

شما ببینید حضرت فاطمه(سلام‌اللَّه‌علیها) چگونه زندگی کرده است! تا قبل از ازدواج که دخترکی بود، با آن پدرِ به این عظمت کاری کرد که کنیه‌اش را امّ‌ابیها (مادر پدر) گذاشتند.

در آن زمان، پیامبر رحمت و نور، پدیدآورنده‌ی دنیای نو و رهبر و فرمانده‌ی عظیم آن انقلاب جهانی (انقلابی که باید تا ابد بماند) در حال برافراشتن پرچم اسلام بود.

بی‌خود که نمی‌گویند امّ ‌ابیها! نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکه، چه در دوران شعب ابی طالب (با آن‌همه سختیهاکه داشت) و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوار پدر بود.

دلِ پیغمبر در مدّت کوتاهی با دو حادثه‌ی وفات خدیجه و وفات ابی‌طالب شکست. به فاصله‌ی کمی این دو شخصیّت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه‌ی زهرا سلام‌اللَّه‌علیها در آن روزها قدبرافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره‌ی پیغمبر زدود. امّ‌ابیها؛ تسلّی بخش پیغمبر. این کُنیت از آن ایام نشأت گرفت.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مداحان،۱۳۷۳/۰۹/۰۳

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۰۷ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پدر و مادر ریشه و اصل وجودی هر انسانی هستند. در بین اعضای خانواده هیچ کس از پدر و مادر به انسان نزدیک تر نیست. هیچ کس هم مهربان تر نیست. بنابراین احترام و خدمت به آن ها دارای ارزش و اهمیت فوق العاده ای در نزد خداست. پس به خاطر همین ارزشمند بودن و جایگاه ویژه آن ها در نزد خدا یک رابطه دوستانه و  صمیمی نسبت به آن ها باید داشته باشیم.  فرزندان برای ایجاد رابطه ای پاک و دوستانه با والدین باید نکاتی را مد نظر داشته باشند از آن جمله:

1-ارتباط صحیح با والدین

ارتباط صحیح با پدر و مادر از چنان اهمیتی برخوردار است که سلامت روح و روان فرزند را به دنبال دارد. همچنین برای فرزندان محیطی را فراهم می آورد تا مهارت های ارتباطی را بیاموزند و نحوه برخورد با چالش های مختلف را در زندگی یاد بگیرند.

2-چگونگی ارتباط صحیح

بعضی رفتارها و نکات به ظاهر کوچک از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که رعایت آن می تواند خشنودی پدر و مادر و فرزندان را به دنبال داشته باشد. بعضی از آن موارد به شرح زیر است:

 الف) وقت شناس بودن

هرگاه برای فرزندان مشکلی به وجود آمد در ابتدا باید جوانب کار را بسنجند. زمان مناسب گفت وگو با پدر و مادر را در نظر بگیرند تا با واکنش منفی آن ها روبه رو نگردند.

مثلاً: بعضی وقت ها که پدر و مادر خسته هستند. یا تحت فشارهای کاری و خانوادگی هستند. آن زمان، وقت مناسبی برای طرح مشکلات نیست؛ بلکه باید زمانی را در نظر بگیرید که از نظر روانی آرامش داشته باشند.

تنها راه نرفته
۰۷ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از مبل قهوه ای دو نفره روی مبل یک نفره پرید. جیغ کشید. با مجری تلویزیون با صدای بلند شروع به شعر خواندن کرد. روی مبل بالا و پایین پرید. صدای فنرهای مبل بلند شد. مادر اخم هایش را درهم کرد:"بپر پایین بچه."

مینا بالا و پایین پرید. صدای مادر را نشنید. مادر بازوی لاغر مینا را گرفت. او را از مبل پایین آورد. با صدای بلند گفت:" می شینی سرجات و کارتون می بینی."

مینا بغض کرد. با گریه گفت:" حوصلم سل میله، من تنها."

 مادر بدون اینکه به حرف های مینا گوش کند به آشپزخانه رفت. مینا با چشم های غرق در اشک به دامن مادرش نگاه کرد که با هم زدن خورشت تکان می خورد. دست هایش را روی زانوهایش گذاشت. سرش را روی آنها قرار داد. به تلویزیون خیره شد. خاله بهار  با ببعی حرف می زد و می خندید. مادر پشت سرش روی مبل نشست. مینا گفت:" کاشکی خاله بهار مامانم بود."

مادر از حرف مینا یکه خورد. فکر کرد اشتباه شنیده، از مینا پرسید :" چی گفتی؟" مینا سرش را به سمت مادر چرخاند و گفت:" چلا باهام بازی نمی کنی ، خاله با ببعی بازی می کنه ولی تو همش  میگی،حوصله ندالم. من می خوام بلم پیش خاله."
 

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۰۶ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر