تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

دوستی، محبت، عشق

تنها راه نرفته

بسم الله الرحمن الرحیم

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد....

فرستنده: روح الله خمینی(ره)
گیرنده:خدیجه ثقفی
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

  • ۱۲ بهمن ۰۰، ۲۳:۲۵ - فاطمه 😐

خانمها بخوانند

احترام برای آقایون از عشق هم واجب‌تره. احترام گذاشتن یعنی اینکه، شما باید به شغل‌شون، هدف‌ها و آرزوهاشون، سبک زندگی‌شون، خانواده و خودشون احترام بذارین. درواقع آقایون دوست دارن همون‌طور که هستن، دوست‌شون داشته باشین و نخواین تغییرشون بدین. قصد تغییر دادن و مقایسه کردنش با آقایون دیگه، کار اشتباهیه و اگر زیاد تکرار بشه، میتونه رابطه رو خراب کنه. مخصوصا در جمع، آقایون ازتون انتظار دارن که باهاشون خیلی محترمانه رفتار کنین تا شان و مقام‌شون در جمع حفظ بشه

حواست بود بانو چی گفتم ، احترام به هرآنچه آقا داره یعنی خانواده ش رو نکوب تو سرش یعنی عصبانی میشی کار و خانواده و شخصیتش رو له نکن.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۶ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امید-ایمان

اگر درونت با گرمای امید و ایمان زنده باشد،

در سردترین و سخت ترین فضاها نیز دوام خواهی آورد.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۶ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدای آه و ناله عبدالله دلش را فشرد . مثل مار به خود می پیچید. دانه های عرق صورتش را خیس کرده بود. حلیمه با دستمال مدام عرق پیشانی فرزندش را پاک می کرد. قلبش مثل تبل بر دیوار سینه اش می کوبید. صدای در چوبی خانه ابروهای درهمش را باز کرد. چشمان نمدارش را پاک کرد.

طبیب عبدالله را معاینه کرد و گفت:« دارویی برایش می نویسم حتما از عطاری تهیه اش کن و گرنه حالش بدتر از این می شه. » طبیب از جایش بلند شد. حلیمه دو سکه ی باقی مانده درون کیسه پول را به طبیب داد.

مریضی و خانه نشینی عبدالله آنها را در مضیقه قرار داده بود. حلیمه هر ماه مقداری پول پس انداز کرده بود که در ایام بیماری عبدالله تمام آن را خرج کرد. دیگ مسی را هم فروخته بود تا هزینه طبیب را بدهد.

نسخه پزشک را مقابل چشمان ریز و گود رفته اش گرفت. صدای آه و ناله عبدالله روحش را می خراشید. دور تا دور اتاق را نگاه کرد. حصیر پاره زیر پایشان قابل فروش نبود. کاسه و بشقاب لب پرشان را هم کسی نمی خرید. چشم هایش با شبنم اشک تر شد. دوباره نگاهی به اطرافش انداخت. چشمانش به قفل در گره خورد. قفل پولادی سیاه شده مثل طلا درخشید. با دستان لرزانش قفل را باز کرد و به سمت بازار رفت.

بوی داروهای گیاهی مشامش را پر کرد. عطار در حال زیر و رو کردن گل برگ های گل محمدی بود. حلیمه نسخه طبیب را نشان عطار داد،گفت:« هزینه اش چقدر میشه؟» عطار گفت:« هفت درهم.»

حلیمه راهی مغازه قفل فروش در گوشه دیگر بازار شد. صدای قیژ قیژ سوهان بر بدن کلید با صدای حلیمه قطع شد:« این قفل رو چند می خری؟» قفل فروش دست به سبیل هایش کشید. نگاهی به قفل انداخت:« شش درهم بیشتر نمی ارزه.» حلیمه نسخه را میان انگشتان باریک و لرزانش فشرد، گفت:« یِ درهم بیشتر نمی خری؟» قفل فروش به سوهان کشیدن مشغول شد، گفت:« نه.»

حلیمه بغض کرد؛ اما نگذاشت بغضش بترکد. سراغ مغازه ی دیگری رفت و مغازه ی دیگر. هیچکدام بیشتر از شش درهم قفل را نمی خریدند.

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اصلاح درونی

اگر به سمت صلاح نزدیک بشویم ظهور نزدیک خواهد شد.

شما مردم عزیز – بخصوص شما جوانها – هر چه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید این آینده را نزدیکتر خواهید کرد، اینها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد.

همچنان که شهدای ما با فدا کردن جان خودشان آن روز را نزدیک کردند، آن نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند هر چه ما کار خیر و اصلاح درونی خود و تلاش برای اصلاح جامعه انجام بدهیم آن عاقبت را دائما نزدیکتر می کنیم.

بیانات مقام معظم رهبری،۱۳۷۹/۰۸/۲۲

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قال الإمامُ الصّادقُ (ع):
إذا قامَ القائِمُ علیه السلام حَکَمَ بِالعَدلِ وَارتَفَعَ فی أیّامِهِ الجَورُ ، وأمِنَت بِهِ السُّبُلُ ، وأخرَجَتِ الأَرضُ بَرَکاتِها ورَدَّ کُلَّ حَقٍّ إلی أهلِهِ؛

هرگاه قائمبرخیزد ، به دادگری حکم راند و ستم در روزگار او به سر آید و راه ها امن شود و زمین برکت های خود را بیرون ریزد و هر حقی به صاحبش داده شود.

بحار الأنوار ، ج 52، ص 338

 

@tanha_rahe_narafte

 

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مولای من

هر سال به بهار که می رسیم همه جا سبز و با طراوت می شود و لباس نو می پوشند، کی می شود بیایی تا قلب هایمان سبز و با طراوت شود و لباس عافیت، ایمان و عدالت بپوشد.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

درختکاری

در بعضی از مراکز کشور به‌ خاطر جلوگیری از پیشرفت صحرا و بیابان‌زایی، برخی از نهالها و اصله‌هایی که مناسب نیست و مضر است، کاشته می شود. خیلی ضروری است که دستگاه‌های مسئول مراقبت کنند که چنین اتّفاقی نیفتد.

مقام معظم رهبری مد ظله العالی، ۹۷/۱۲/۱۵

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جوانه عشق

مولای من

جوانه عشقت در دلم گرمای وجودت را می طلبد تا جان بگیرد.

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۵ اسفند ۹۹ ، ۰۵:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مادرشوهر لیلا لبخند زنان گفت: «یه دکتر درست و حسابی برو، ما که تو خونوادمون نازا و عقیم نداریم، حتما مشکل از توئه.»

لیلا به این نیش و کنایه ها عادت داشت. لبخند ملیحی زد، گفت: «چشم مادر جون پیگیر هستیم. هر چی خدا بخواد.»

یعنی چی هر چه خدا بخواد! شاید خدا نخواد به تو بچه بده؛ یعنی باید پسر من حسرت بچه به دلش بمونه.

لیلا از صراحت لهجه مادرشوهرش ناراحت شد. خواست حرفی بزند که یاد حرف شوهرش افتاد: «مادرم هر چی گفت تو بخاطر من احترامش رو نگه دار و جوابش رو نده.»

آب گلویش را قورت داد گفت: «نه مادر جون إن شاءالله خدا به ما هم نظر می کنه.»

مادرشوهرش ادامه داد:« من که چشمم آب نمیخوره شما بچه دار بشید، شاید شاید ...»

حرفش را نصفه رها کرد و به طرف آشپزخانه رفت.

لیلا خواست بگوید: «شاید چی؟ اینقدر برای ما شاید شاید نکنید. با دیدن عکس شوهرش روی طاقچه، یاد حرف او افتاد: مادرم زبونش تنده ، ولی دل مهربونی داره. حرفاش رو به دل نگیر. بخاطر من احترامش رو نگه دار.»

کمتر از یک سال بعد چشم لیلا به گل روی زهرا کوچولو روشن شد و گوش هایش از صدای فرزندش، پُر.

تنها راه نرفته
۱۴ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نگاه مهربان

رسول خدا صلی الله علیه واله می فرمایند : «ما وَلدٌ بارٌّ نَظَرَ الی أبویهِ الاّ کان له بکلّ نظْرَةٍ حجَّةً مبرورةً ... ؛

هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادر خویش نگاه کند، در مقابل هر نگاه، ثواب یک حجّ کامل مقبول به او داده می شود. سئوال کردند ای رسول خدا، حتّی اگر در هر روز صد مرتبه نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاک تر است.»

منبع:بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۷۳

 

@tanha_rahe_narafte

تنها راه نرفته
۱۴ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر